گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد دهم
ادامه سوره اعراف




اشاره
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 132 تا 133
اشاره
ادِعَ وَ اَلدَّمَ 􀀀 رادَ وَ اَلْقُمَّلَ وَ اَلضَّف 􀀀 انَ وَ اَلْجَ 􀀀 ا عَلَیْهِمُ اَلطُّوف 􀀀 ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ ( 132 ) فَأَرْسَلْن 􀀀 ا فَ 􀀀 ا بِه 􀀀 ا بِهِ مِنْ آیَهٍ لِتَسْحَرَن 􀀀 ما تَأْتِن 􀀀 الُوا مَهْ 􀀀 وَ ق
( کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ ( 133 􀀀 لاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ 􀀀 اتٍ مُفَصَّ 􀀀 آی
(1)
ترجمه:
گفتند:هر معجزه اي که براي مسحور کردن ما بیاوري،بتو ایمان نمی آوریم.
ما بر آنها طوفان و ملخ و شپش و غورباغه و خون،که معجزاتی آشکار بودند،نازل کردیم.
آنها تکبر کردند و قومی مجرم بودند.
ص : 23
1) -سوره اعراف آیۀ 132 و 133 جزء 9 سوره 7 -1
133- بیان آیه 132
اشاره
قرائت:
القمل:در قرائت غیر مشهور بفتح قاف و سکون میم خوانده شده است.
لغت:
رجحان و » است و برخی آن را مصدر دانسته اند،مثل « طوف » طوفان:سیلابی که زمین را فرا گیرد.این کلمه ماخوذ از
است.ابو عبیده گوید: سیلاب تند و مرگ ناگهانی را طوفان گویند: « طوفانه » اخفش گوید:مفرد آن « نقصان
قمل:شپش بزرگ،ابو عبیده گوید:شپش کوچک است.
اعراب:
را اسم « مه » تبدیل به الف شده است.برخی هم « هاء » داخل و « ما » بر آن « اما و متی ما » بوده و مثل « ما » در اصل « مه »: مهما:خلیل گوید
فعل دانسته اند.
این است که اولی فقط براي شرط است و دومی مشترك است. « مهما و ما » فرق
تاتنا:فعل شرط و حذف یاء آن علامت جزم است.
بر میگردد. « مهما » به:این ضمیر به
بر میگردد. « آیه » بها:این ضمیر به
مفصلات:حال
مقصود:
اشاره
ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ 􀀀 ا فَ 􀀀 ا بِه 􀀀 ا بِهِ مِنْ آیَهٍ لِتَسْحَرَن 􀀀 ما تَأْتِن 􀀀 الُوا مَهْ 􀀀 وَ ق
:قوم فرعون به موسی گفتند:هر معجزه اي که بیاوري،براي اینکه ما را مسحور و شیفتۀ خود کنی تا از دین فرعون دست
بکشیم،تصدیق تو نخواهیم کرد.
منظورشان این است که در راه کفر اصرار دارند و ثابت قدمند و در برابر هیچ
ص : 24
معجزه اي سر تسلیم فرو نمی آورند.
اکنون بمنظور اینکه نشان دهد که کار موسی مهم و شکست ناپذیر بوده است، می فرماید:
انَ 􀀀 ا عَلَیْهِمُ الطُّوف 􀀀 فَأَرْسَلْن
:در بارة طوفان،اختلاف است:
ابن عباس گوید:سیل بنیان کنی است که خانه ها را ویران کند.
مجاهد و عطا گویند:مرگ سریع و عمومی است.
وهب بن منبه گوید:به لغت اهل یمن،منظور طاعون است که شب هنگام بر آل فرعون نازل شد و از آنها نه انسانی باقی
گذاشت و نه حیوانی.
ابی قلابه گوید:آبله است و قوم فرعون،اولین قومی بود که گرفتار این عذاب شد و بعداً هم براي مردم روي زمین باقی ماند.
طافَ 􀀀 فَ» : ابو ظبیان از ابن عباس روایت کرده است که منظور امر خداست که آنها را در محاصره قرار داد.چنان که می فرماید
قلم 19 :در حالی که آنان در خواب بودند،طواف کننده اي از جانب خداوند آنها را در ) « ائِمُونَ 􀀀 طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ ن 􀀀 ا 􀀀 عَلَیْه
رادَ :معناي آن ملخ و معروف است. 􀀀 محاصره گرفت) وَ الْجَ
وَ الْقُمَّلَ
:در این باره اختلاف است.
ملخ « جراد » ابن عباس و مجاهد و سدي و قتاده و کلبی گویند:منظور ملخ هاي کوچکی است که پر و بال ندارند و منظور از
بالدار است.
عکرمه گوید:بچه ملخ ماده است.
برخی گویند:کیک است.
سعید بن جبیر و حسن و عطاء خراسانی گویند:حشرات سیاه رنگ و کوچک است.
به همین جهت،حسن این کلمه را بفتح قاف و سکون میم خوانده است.
از سعید بن جبیر نقل شده است که:منظور کرمی است که از گندم بیرون می آید.
ص : 25
لاتٍ􀀀 اتٍ مُفَصَّ 􀀀 ادِعَ وَ الدَّمَ آی 􀀀 وَ الضَّف
:مجاهد گوید:یعنی:طوفان و ملخ و قمل و قورباغه و خون،معجزات آشکار و دلایل واضحی بودند که موسی نشان داد.
این است که این معجزات از یکدیگر جدا بودند. « مفصلات » برخی گفته اند:منظور از
کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ 􀀀 فَاسْتَکْبَرُوا وَ
:آنها از قبول حق و ایمان بخدا تکبر کردند و مردمی عاصی و کافر بودند.
داستان
ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده و محمد بن اسحاق بن یسار و علی بن ابراهیم- بروایت از امام باقر و امام صادق علیهما
السلام-گویند:
هنگامی که ساحران ایمان آوردند و فرعون مغلوب شد و با قومش براه کفر، استوار ماندند،هامان بفرعون گفت:
بنی اسرائیل بموسی ایمان آورده اند.آنها را زندانی کن.فرعون تمام افرادي را که ایمان آورده بودند،زندانی کرد.خداوند آنها
را گرفتار کرد و دچار قحطی شدند.سپس بر آنها طوفان نازل کرد و خانه هاي آنها را ویران ساخت و آنها در صحرا خیمه
زدند.خانۀ قبطیان را آب فرا گرفت،اما خانۀ اسرائیلیان را آب فرا نگرفت.زمین هاي زراعتی در زیر آب مستور شد و نتوانستند
زراعت کنند.به موسی گفتند:از خداوند بخواه که ما را از این باران نجات دهد تا به تو ایمان بیاوریم و بنی- اسرائیل را همراه
تو بفرستیم.موسی دعا کرد.و آنها نجات یافتند،اما ایمان نیاوردند.هامان به فرعون گفت:اگر بنی اسرائیل را آزاد کنی،موسی بر
تو غالب می شود و ترا مغلوب می سازد.در این سال خداوند،زمین ها را سبز و خرم کرد و قحطی و گرسنگی از میان رفت.در
سال دوم و بقولی در ماه دوم،خداوند ملخ فرستاد و تمام زراعتها را خورد.آن گاه بخوردن درها و لباسها و اثاثیه ها
پرداخت.ملخها در خانه هاي بنی اسرائیل وارد نمی شدند و فرعون و مردم،از این بلا بدست و پا و بدبختی افتادند.فرعون به
موسی گفت:از خداوند بخواه ملخ ها را دفع کند،تا بنی اسرائیل
ص : 26
را آزاد کنیم.موسی دعا کرد و پس از آنکه هفت روز،از شنبه تا شنبه،گرفتار بودند، ملخها رفتند.گویند:موسی بیرون آمد و با
عصاي خود بطرف شرق و غرب،اشاره کرد و ملخها از همانجا که آمده بودند،بازگشتند.باز هم هامان مانع شد که فرعون بنی
اسرائیل را آزاد کند.سال سوم و بقولی در ماه سوم،خداوند ملخهاي ریز بی بالی فرستاد.اینها بدترین ملخها بودند و در مدت
کوتاهی همه چیز را خوردند و زمین را عریان کردند.
برخی گویند:موسی مامور شد که به قریۀ عین الشمس رود و عصاي خود را بر تلی از رمل بزند. همین که عصاي خود را بر
آن زد،شپش هاي بسیاري تولید شدند و بجان مردم افتادند.
سعید بن جبیر گوید:کرمهایی در گندمها پیدا شدند و شروع کردند بخوردن گندمها.بطوري که اگر کسی مقداري گندم به
آسیا می برد،چیزي از آن باقی نمی ماند.
این بلاء بسیار سخت بود،مو و پوست و مژگان چشمشان را میخورد و خواب را بر چشم آنها حرام میکرد.
فرعون به موسی گفت:دعا کن خداوند این بلا را از ما دور کند،تا بنی- اسرائیل را آزاد کنم.موسی دعا کرد و بعد از هفت
روز،از شنبه تا شنبه بلا دفع شد.
باز هم بوعدة خود وفا نکردند.
سال چهارم و بقولی ماه چهارم:قورباغه بر آنها نازل شد،بطوري که لباس و خوراك و آب و خانه ها همه را فرا گرفت و
غذاهاي آنها را فاسد کرد و عرصۀ زندگی بر آنها تنگ شد و اگر دهان خود را باز می کردند که غذایی بخورند.قورباغه
وارد آن می شد.باز هم با چشم گریان بموسی روي آوردند و گفتند اینبار توبه می کنیم و دیگر باز نمی گردیم.از خدا بخواه
تا ما را نجات بخشد.هفت روز از شنبه تا شنبه، از نزول این بلا گذشته بود که موسی دعا کرد و خداوند آنها را آسوده
گردانید.
باز هم عهد شکنی کردند.سال پنجم خون نازل شد و آب نیل را فرا گرفت.قبطی
ص : 27
آب نیل را خون آلود می دید و سبطی صاف و زلال!فرعون داشت از تشنگی می مرد و از روي ناچاري چوب درختان
مرطوب را می جوید.مدت هفت روز خوراك و نوشابۀ آنها خون بود.زید بن مسلم گوید:گرفتار خونریزي بینی شده بودند!بار
دیگر نزد موسی آمدند و تقاضا کردند که دعا کند و آنها را نجات دهد،تا ایمان آورند.
لکن موسی دعا کرد و خداوند آنها را نجات داد و ایمان نیاوردند.
ص : 28
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 134 تا 136
اشاره
ما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ کَشَ فْتَ عَنَّا اَلرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی 􀀀 ا رَبَّکَ بِ 􀀀 ا مُوسَی اُدْعُ لَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 لَمّ وَقَعَ عَلَیْهِمُ اَلرِّجْزُ ق
ا 􀀀 و َ
اهُمْ فِی اَلْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَ ذَّبُوا 􀀀 ا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْن 􀀀 ذا هُمْ یَنْکُثُونَ ( 135 ) فَانْتَقَمْن 􀀀 الِغُوهُ إِ 􀀀 ی أَجَلٍ هُمْ ب 􀀀 ا عَنْهُمُ اَلرِّجْزَ إِل 􀀀 فَلَمّ کَشَ فْن
ا 􀀀 إِس ( 134 ) رائِیلَ 􀀀ْ
( افِلِینَ ( 136 􀀀 ا غ 􀀀 کانُوا عَنْه 􀀀 ا وَ 􀀀 اتِن 􀀀 بِآی
(1)
ترجمه:
همین که گرفتار عذاب شدند،گفتند:موسی،نزد پروردگارت بعهدي که پیش تست براي ما دعا کن.اگر ما را از عذاب نجات
دهی،بتو ایمان می آوریم و بنی اسرائیل را همراه تو می فرستیم.همین که با فرا رسیدن وقت تعیین شده،عذاب را از آنها
برداشتیم،پیمان شکنی کردند.از اینرو از آنها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق کردیم،زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از
آن غفلت داشتند.
ص : 29
1) -سوره اعراف آیه 134 تا 136 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 134 تا 136
اشاره
لغت
المدثر 5:از عبادت بت دوري کن)عذاب هم رجز است،زیرا کیفر دوري از )« و الرجز فاهجر » رجز:در اصل دوري از حق.مثل
لرزش پاي شتر،بطوري که نتواند بخوبی راه برود.نوعی از شعر را هم بمناسبت این که همراه تحرك و لرزش « رجز ». حق است
ادا می شود،رجز می گویند.
نکث:پیمان شکنی یم:دریا.شاعر گوید:
دویه و دجی لیل کانهما
یم تراطن فی حافاته الروم
یعنی:بیابانی وسیع و شبی ظلمانی که گویی دریایی است که رومیان در کرانه هاي آن بزبان عجمی سخن می گویند.
غفلت:حالتی است که غیر از آگاهی و بیداري است.
اعراب
خرجت » است.گاهی بدنبال آن فقط اسم می آید،مثل « هناك » اذا:این کلمه ظرف مفاجاه است و بجمله اضافه نمیشود.بلکه مثل
مقصود این است که از آنها انتظار بود که به پیمان خود وفا کنند،اما ناگهان پیمان شکنی کردند. « فاذا زید
مقصود
اکنون خداوند از حال آنها خبر دارد،می فرماید:
ما عَهِدَ عِنْدَكَ 􀀀 ا رَبَّکَ بِ 􀀀 ا مُوسَی ادْعُ لَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 لَمّ وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ ق
ا􀀀 و َ
:حسن و قتاده و مجاهد گویند:منظور عذابی است که بوسیلۀ طوفان و...دامنگیر آنها شده بود.از امام صادق(ع)روایت شده
است که برف سرخ بر آنها بارید و آنها این بلا را
ص : 30
موجب هلاك و پریشانی بود،قبلا ندیده بودند. همین که گرفتار این بلاها شدند،نزد موسی رفتند و گفتند:خداوند همیشه
دعاي تو را مستجاب می کرد.از خدا بخواه تا ما را نجات دهد.برخی گفته اند:یعنی طبق آن عهدي که داریم و اگر ایمان
بیاوریم، خداوند بلا را دفع می کند،خدا را بخوان.ابو مسلم گوید:یعنی خدا را بعهد نبوت بخوان.طبق این معنی،باء براي قسم
است،یعنی بحق نبوتی که خداوند بتو داده است که اگر دعا کنی ما را نجات می دهد.
رائِیلَ 􀀀 لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْ
:اگر عذاب را از ما دور سازي،به رسالت تو ایمان می آوریم و بنی اسرائیل را از خدمت و کارهاي سخت آزاد می کنیم و با
تو می فرستیم.
ذا هُمْ یَنْکُثُونَ 􀀀 الِغُوهُ إِ 􀀀 ی أَجَلٍ هُمْ ب 􀀀 ا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِل 􀀀 فَلَمّ کَشَفْن
ا􀀀
مدتی است که خداوند براي آنها تعیین کرده بود.یعنی همین که مدت مقدر و تعیین شده،فرا رسید و عذاب را « اجل » :منظور از
از آنها دور ساختم،عهد شکنی کردند.
افِلِینَ 􀀀 ا غ 􀀀 کانُوا عَنْه 􀀀 ا وَ 􀀀 اتِن 􀀀 اهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 ا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْن 􀀀 فَانْتَقَمْن
:بر اثر کردار و رفتار ناپسندشان از آنها انتقام گرفتیم و آنها را بدریا غرق کردیم،زیرا آیات و حجج ما را تکذیب کردند و
نبوت موسی را تصدیق نکردند.عذاب هنگامی بر آنها نازل شد که غافل بودند.برخی گویند:یعنی کارهاي غفلت آمیز ایشان
باعث نزول عذاب شد .
ص : 31
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 137
اشاره
رائِیلَ 􀀀 ی بَنِی إِسْ 􀀀 ی عَل 􀀀 ا وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ اَلْحُسْن 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ارِبَهَا اَلَّتِی ب 􀀀 شارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغ 􀀀 کانُوا یُسْتَضْ عَفُونَ مَ 􀀀 وَ أَوْرَثْنَا اَلْقَوْمَ اَلَّذِینَ
( کانُوا یَعْرِشُونَ ( 137 􀀀 ا 􀀀 کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ م 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 ما صَبَرُوا وَ دَمَّرْن 􀀀بِ
(1)
ترجمه:
مردمی را که ضعیف شده بودند،وارث شرق و غرب زمین که آن را برکت داده بودیم،کردیم و سخن نیکوي خداوند بر بنی
اسرائیل بواسطۀ اینکه صبر کردند،تمام شد و آنچه فرعون و قومش ساخته بودند و باغهاي آنها را تباه کردیم.
ص : 32
1) -سوره اعراف آیه 137 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیۀ 137
اشاره
قرائت:
یعرشون:ابن عامر و ابو بکر بضم راء و دیگران بکسر راء خوانده اند.اما کسر راء فصیح تر است.
لغت:
یعنی بناي مکه « عرش مکه ». یعرشون:ابو عبیده گوید:یعنی بنا می کنند
اعراب:
ارِبَهَا 􀀀 شارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغ 􀀀 مَ
یا مفعول فیه باشد. « اورثنا » :ممکن است مفعول
محذوف است باز می گردد و « ارض » که صفت « التی » به « فیها » در « هاءِ » است.بنا بر این « یستضعفون » برخی گویند:مفعول فیه براي
.« اورثنا » محل آن نصب است به
مقصود:
ا􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ارِبَهَا الَّتِی ب 􀀀 شارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغ 􀀀 کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَ 􀀀 وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ
:بدنبال مطالب پیش می فرماید:قوم بنی اسرائیل را که بر اثر ظلم قبطیان ضعیف شده بودند،قدرت بخشیدیم و پس از هلاك
فرعون،سراسر قلمرو کشور فرعون را در اختیار آنها گذاشتیم و بوسیلۀ زراعت و میوه و جاري کردن چشمه ها و نهرها آنجا را
برکت دادیم.
حسن گوید:قلمرو کشور فرعون شام و مصر بود.قتاده گوید:شرق و غرب شام بود.جبائی گوید:مصر بود.زجاج گوید:داود و
سلیمان از بنی اسرائیل بودند و بر کشور فرعون حکومت کردند.
ما صَبَرُوا 􀀀 رائِیلَ بِ 􀀀 ی بَنِی إِسْ 􀀀 ی عَل 􀀀 وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْن
:وعدة نیکویی که
ص : 33
خداوند به بنی اسرائیل داده بود تحقق یافت.دشمنشان نابود شد و بر سرزمین وي دست یافتند.وفاي به وعده،از لحاظ اینکه
این آیه است: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ « کلمۀ حسنی »: همراه ارزانی داشتن نعمت است،بمنزلۀ تمام سخن است.برخی گویند
قصص 5)حسن گوید:تمام کلمات خدا نیکوست زیرا وعده است به چیزهایی که پسندیده است و ) «... اسْتُضْ عِفُوا فِی الْأَرْضِ
مقصود وعدة بهشت است.بهر صورت، آنها از این لحاظ،مشمول عنایات و الطاف خداوندي شدند که در برابر آزارهاي
فرعونیان صبر کردند و بکارهاي سخت،تن دادند.
کانُوا یَعْرِشُونَ 􀀀 ا 􀀀 کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ م 􀀀 ا 􀀀 ا م 􀀀 وَ دَمَّرْن
:خانه ها و کاخهاي فرعون و فرعونیان و درختها و باغهاي آنها و بقول ابن عباس سقف هاي ایشان را ویران کردیم .
ص : 34
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 138 تا 140
اشاره
الَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ 􀀀 ما لَهُمْ آلِهَهٌ ق 􀀀 هاً کَ 􀀀 ا إِل 􀀀 ا مُوسَی اِجْعَلْ لَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 امٍ لَهُمْ ق 􀀀 ی أَصْ ن 􀀀 ی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَل 􀀀 رائِیلَ اَلْبَحْرَ فَأَتَوْا عَل 􀀀 ا بِبَنِی إِسْ 􀀀 جاوَزْن 􀀀 وَ
الَمِینَ 􀀀 هاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی اَلْع 􀀀 اَللّ أَبْغِیکُمْ إِل
􀀀
الَ أَ غَیْرَ هِ 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 139 ) ق 􀀀 ا 􀀀 اطِلٌ م 􀀀 ا هُمْ فِیهِ وَ ب 􀀀 ءِ مُتَبَّرٌ م 􀀀 ؤُلا 􀀀 تَجْهَلُونَ ( 138 ) إِنَّ ه
(140)
(1)
ترجمه
بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم.آن گاه بقومی گذشتند که در پیشگاه بتها سر فرو می آورند.گفتند:موسی،براي ما هم
خدایی قرار ده،چنان که آنها را خدایی است.موسی گفت:شما مردمی نادان هستید.آنچه اینان به آن مشغول هستند،تباه میشود
و کردار آنها باطل است.گفت:آیا جز خداي یکتا براي شما معبود دیگري بجویم، حال آنکه او شما را بر مردم جهان برتري
داده است؟!
ص : 35
1) -سوره اعراف آیه 138 تا 140 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 138 تا 140
اشاره
قرائت
یعکفون:کوفیان-بجز عاصم-این کلمه را بکسر کاف و دیگران بضم خوانده اند و هر دو صحیح است.
لغت:
گویند،زیرا میان دو « بحیره » مجاوزه:خارج کردن از حد بحر:این کلمه در اصل به معناي گشایش است.شتر گوش شکافته را
در علم،یعنی وسعت معلومات. « تبحر ». قطعۀ گوش آن فاصله افتاده است
ماندن در مسجد است. « اعتکاف ». عکوف:درنگ کردن
گویند و قراضۀ « متبر » گویند:یکی اینکه معدن هلاکت است و دیگر اینکه بظرف شکسته « تبر » متبر:هلاك شد.طلا را بدو جهت
است. « تبر » آن
اعراب:
در اینجا کاف را از عمل بازداشته،زیرا ما بعد آن جمله است. « ما »: کما
کما سیف عمر و لم تخنه » مصدریه است که متصل بظرف شده،چنان که متصل به مبتدا و خبر می شود.مثل « ما » بصیر گوید
بدل یا خبر مبتداي محذوف « آلهه » عائد به آن باشد و در این صورت « لهم » و ضمیر « الذي » به معناي « ما » ممکن است « مضاربه
است.
ا هُمْ فِیهِ 􀀀م
است. « باطل » که فاعل « کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀م» و همچنین « متبر » :موصول وصله و در محل رفع و نائب فاعل
حال است. « غیر » و« کم و الها »: ابغی:داراي دو مفعول است
ص : 36
مقصود
اکنون خداوند از حال بنی اسرائیل خبر داده،می فرماید:
امٍ لَهُمْ 􀀀 ی أَصْن 􀀀 ی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَل 􀀀 رائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَل 􀀀 ا بِبَنِی إِسْ 􀀀 جاوَزْن 􀀀 وَ
:
دریاي نیل را براي بنی اسرائیل شکافتیم و با ظاهر کردن راه هایی خشک آنها را عبور دادیم.آن گاه فرعون و قومش را در آن
هلاك کردیم.پس از عبور از دریا بقومی برخوردند که سرگرم پرستش بتها بودند.
سکونت گزیده بودند. « رقه » قتاده گوید:این قوم بت پرست از لخم بودند که در
ابن جریح گوید:بت آنها به شکل گاو بود و همین،منشأ گوساله پرستی اسرائیلیان شد.
ما لَهُمْ آلِهَهٌ 􀀀 هاً کَ 􀀀 ا إِل 􀀀 ا مُوسَی اجْعَلْ لَن 􀀀 الُوا ی 􀀀ق
:گفتند:موسی،براي ما هم چیزي آماده ساز تا مثل این قوم،بعبادتش پردازیم.این سخن کفر آمیز را ممکن است جاهلان قوم
گفته باشند،نه مؤمنان.علت این پیشنهاد این بود که انسان هر چه را ببیند،به آن مایل می شود و می خواهد داشته باشد.این آیه
دلالت دارد بر اینکه آنها بعد از دیدن آن همه معجزات روشن هنوز هم در جهالت بودند و فکر می کردند عبادت غیر خدا
هم جایز است و توجه نداشتند که بت شایستۀ پرستش نیست.ممکن است آنها تصور کرده باشند که از راه عبادت بت هم می
شود بخدا تقرب یافت و الا آنها معتقد بودند که خداوند شبیه چیزي نیست و هیچ چیز نمی تواند با خداوند برابري کند.چنان
زمر 3:آنها را پرستش نمی کنیم مگر بمنظور ) « ی􀀀 اللّ زُلْف
􀀀
ا إِلَی هِ 􀀀 إِلاّ لِیُقَرِّبُون
􀀀
ا نَعْبُدُهُمْ 􀀀م» : که خداوند از مشرکین نقل می کند که
الَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ :موسی در جواب آنها گفت:شما مردمی نادان هستید و از عظمت و صفات خداوند بی 􀀀 قرب بخدا) ق
خبرید.اگر خدا را درست شناخته بودید،چنین خواهشی نمی کردید.این معنی از جبائی است.ابن عباس گوید:یعنی شما از
نعمت خدا بی خبرید.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 اطِلٌ م 􀀀 ا هُمْ فِیهِ وَ ب 􀀀 لاءِ مُتَبَّرٌ م 􀀀 ؤُ􀀀 إِنَّ ه
:این قوم بت پرست،از پرستش بتها خبري نمی بینند و بهلاکت می رسند و عمل آنها باطل است و براي آنها سودي ندارد و
دفع ضرري نمی کند.باطل شدن چیزي به این است که منهدم و ویران گردد یا
ص : 37
نادرست باشد.
هاً 􀀀 اللّ أَبْغِیکُمْ إِل
􀀀
الَ أَ غَیْرَ هِ 􀀀ق
:موسی بعد از آنکه رفتار بت پرستان را مورد نکوهش قرار داد،بقوم خود فرمود:آیا جز خداوند یکتا،براي شما خدایی دیگر
جستجو کنم که به پرستش آن بپردازید.
الَمِینَ: 􀀀 وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْع
حسن و جبائی گویند:یعنی خداي یکتا شما را بر مردم زمانتان برتري داد.
برخی گویند:یعنی خداوند سبحان،به شما فضائلی بخشیده،که به احدي نبخشیده است.این فضائل این است که دو مرد از خود
شما در میان شما برگزیده است تا بهتر بتوانید سخنانشان را قبول کنید و شما را بطور شگفت آمیزي از آزار و اذیت فرعونیان
نجات داد و سر زمین و خانه و ثروت آنها را بشما بخشید .
ص : 38
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 141 تا 142
اشاره
ءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ 􀀀 ذلِکُمْ بَلا 􀀀 ساءَکُمْ وَ فِی 􀀀 اءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِ 􀀀 ذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْن 􀀀 اکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ اَلْعَ 􀀀 وَ إِذْ أَنْجَیْن
ارُونَ اُخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ 􀀀 ی لِأَخِیهِ ه 􀀀 الَ مُوس 􀀀 اتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ ق 􀀀 ا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیق 􀀀 اه 􀀀 ثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْن 􀀀 ی ثَلا 􀀀 ا مُوس 􀀀 اعَدْن 􀀀 141 ) وَ و )
( لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ اَلْمُفْسِدِینَ ( 142 􀀀 أَصْلِحْ وَ
(1)
ترجمه:
هنگامی را بیاد آورید که شما را از فرعونیان نجات دادیم.آنها شما را خوار و ذلیل و گرفتار عذاب سخت می کردند.پسرانتان
را می کشتند و زنانتان را زنده می گذاشتند.در این نجات،نعمت بزرگی بود از جانب خداوندتان.با موسی سی شب مواعده
کردیم و بده شب تمام کردیم و او میقات پروردگارش را در چهل شب،به پایان رسانید و به برادرش هارون گفت:در میان
قوم من خلیفۀ من باش،و اصلاح کن و پیرو راه تبه کاران مباش.
ص : 39
1) -سوره اعراف آیه 141 و 142 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 141
اشاره
قرائت
خوانده اند. « انجیناکم » و دیگران « انجاکم » انجیناکم:ابن عامر
یقتلون:نافع به تخفیف و دیگران به تشدید خوانده اند.
مقصود:
اکنون خداوند بنی اسرائیل زمان پیامبر گرامی اسلام را مخاطب ساخته،از راه امتنان می فرماید:
ذابِ 􀀀 اکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَ 􀀀 وَ إِذْ أَنْجَیْن
:بیاد آورید هنگامی را که شما را از دست فرعونیان که شما را بخواري و ذلت کشانده و به شکنجه هاي سخت گرفتار کرده
بودند،نجات دادیم.
ساءَکُمْ 􀀀 اءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِ 􀀀 یُقَتِّلُونَ أَبْن
:پسران شما را می کشتند و دختران شما را براي کلفتی و خدمتگزاري باقی می گذاشتند.
لاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ 􀀀 ذلِکُمْ بَ 􀀀 وَ فِی
:سر انجام نعمت خدا شامل حال شما شد و از شر آنها رهایی یافتید.و این نعمت،بزرگ بود.برخی گویند:یعنی اینکه خداوند
مدتی شما را در میان قوم فرعون نگاه داشت،بلاي بزرگی بود.تفسیر این آیه،در سورة بقره گذشته است.
ص : 40
بیان آیه 142
اشاره
لغت:
این است که میقات،زمان یا مکانی است که براي کاري تعیین شده و وقت،زمانی است که ممکن است « وقت » میقات:فرق آن با
یعنی جاهایی که براي احرام تعیین شده است. « مواقیت حج »: تعیین شده یا نشده باشد.بهمین جهت می گویند
مقصود:
اکنون خداوند بدنبالۀ نعمتهایی که به بنی اسرائیل ارزانی داشته،اشاره میکند و میفرماید:
ا بِعَشْرٍ 􀀀 اه 􀀀 لاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْن 􀀀 ی ثَ 􀀀 ا مُوس 􀀀 اعَدْن 􀀀 وَ و
و در اینجا نفرمود:در بارة آن چند وجه گفته شده است: « أَرْبَعِینَ لَیْلَهً » : :در سورة بقره،فرمود
معلوم نبود که ابتداي آن اول ماه « اربعین لیله » -1 مدت اقامت موسی،ماه ذي القعده و ده روز اول ذي الحجه بود.اگر می گفت
بود و همچنین معلوم نبود که ایام، پیاپی بود و نیز معلوم نبود که ماه معینی بوده است.این قول از فراءِ و مطابق نظر مجاهد و ابن
عباس و ابن جریح و مسروق و بیشتر مفسران است.
-2 خداوند سی شب با موسی وعده گذاشت که روزه بگیرد و از راه عبادت به خداوند تقرب یابد،بعد آن سی شب را با ده
شب با تمام رسانید تا وقت مناجات موسی فرا رسید.برخی گفته اند:این همان ده روزي است که تورات در آن نازل شده است
و از این جهت،جداگانه ذکر شده است.
-3 موسی بقوم خود گفت سی روز از شما دور می شوم تا بر آنها آسمان باشد، آن گاه ده روز دیگر اضافه کرد و این خلف
وعده نبود،زیرا هر گاه چهل روز،دور باشد سی روز هم دور بوده و بقول خود وفا کرده است.این قول از امام باقر علیه السلام
است.قریب
ص : 41
بهمین مضمون از حسن است که در اصل چهل شب وعده گذاشته شده بود که در اینجا براي تأکید به تفصیل و در آنجا به
اجمال ذکر شده است.
اتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً 􀀀 فَتَمَّ مِیق
:این جمله را ذکر می کند با اینکه از جملۀ پیش بر می آید که مدت اقامت موسی چهل شب بوده است.مقصود از این بیان و
1) می نامند.اگر این جمله را ذکر نمیکرد، ممکن بود تصور شود که ) « فذلکه » تفصیل،همان چیزي است که نویسندگان،آن را
حال « اربعین » گفتگو کرده،گفتیم که « مواعده و وعد » موسی سی شب را بده شب تمام کرده است.در سورة بقره،در بارة معناي
است.
ارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ 􀀀 ی لِأَخِیهِ ه 􀀀 الَ مُوس 􀀀 وَ ق
:موسی هنگامی که به میقات می رفت،به برادرش هارون گفت:تو در میان قوم جانشین من باش و در راه صلاح گام
بگذار.برخی گویند:یعنی در غیبت من فاسد آنها را اصلاح کن.برخی گویند:
یعنی آنها را بطاعت خداوند وادار.
لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ 􀀀 وَ
:راه معصیت کاران را مپیماي و کمک ظالمان نباش.منظور اصلاح قوم است.اگر چه مخاطب را برادرش قرار داده است.علت
اینکه موسی هارون را امر می کند که:در میان قوم جانشین و نائب او باشد،با اینکه خود هارون پیامبر مرسل است،اینست که
ریاست بر هارون و قوم از آن موسی بود و جایز نبود که هارون هم موسی را جانشین خود سازد.از اینجا بر می آید که مقام
امامت از مقام نبوت جدا می شود و داخل آن نیست.گروهی از پیامبران،علاوه بر نبوت داراي مقام امامت هم بوده اند.هارون
اگر می توانست علاوه بر نبوت،داراي مقام امامت هم باشد،لازم نبود که موسی او را خلیفۀ خود کند و مقام امامت را به او
واگذار سازد.
ص : 42
1) -یعنی:خلاصه کردن مطلب -1
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 143
اشاره
کانَهُ فَسَوْفَ 􀀀 کِنِ اُنْظُرْ إِلَی اَلْجَبَلِ فَإِنِ اِسْتَقَرَّ مَ 􀀀 رانِی وَ ل 􀀀 الَ لَنْ تَ 􀀀 الَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ق 􀀀 ا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ ق 􀀀 اتِن 􀀀 ی لِمِیق 􀀀 جاءَ مُوس 􀀀 لَمّ
ا 􀀀 و َ
( حانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِینَ ( 143 􀀀 الَ سُبْ 􀀀 اقَ ق 􀀀 فَلَمّ أَف
ا􀀀 ی صَعِقاً 􀀀 خَر مُوس تَجَلّ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَ  کا وَ 􀀀
فَلَمّ ی
ا􀀀 رانِی 􀀀تَ
(1)
ترجمه:
همین که موسی به میقات ما رسید و پروردگارش با او تکلم کرد،گفت:پروردگارا، خود را بنمایان تا ترا بنگرم.خداوند
فرمود:هرگز مرا نمی بینی.لکن کوه را بنگر اگر بر جاي خود استقرار یافت،مرا خواهی دید.همین که خداوند براي کوه تجلی
کرد، کوه را متلاشی کرد و موسی بیهوش افتاد.هنگامی که بهوش آمد،گفت:منزهی تو.
بدرگاه تو توبه کردم و من أوّلین مؤمنانم.
ص : 43
1) -سوره اعراف آیه 143 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 143
اشاره
قرائت:
دکا:کوفیان-بجز عاصم-در اینجا و در سورة کهف به مد و دیگران در هر دو جا بقصر و تنوین خوانده اند.عاصم نیز در سورة
کهف بمد خوانده است.
دك:به معناي کوبیده و دکاءِ تپه اي است که فروتر از کوه و برتر از زمین باشد.
لغت:
تجلی:ظهور،اعم از اینکه بدلالت باشد یا به آشکار شدن.
مقصود:
اکنون در پیرامون داستان میقات می فرماید:
الَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ 􀀀 ا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ ق 􀀀 اتِن 􀀀 ی لِمِیق 􀀀 جاءَ مُوس 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و َ
:موسی به جایگاهی که براي او تعیین کرده بودیم،آمد،تا با او سخن گوییم و تورات را بر او نازل کنیم.ممکن است منظور
زمانی باشد که خداوند تعیین کرده بود که موسی به آنجا رود،زیرا لفظ میقات هم براي زمان بکار می رود و هم « میقات » از
براي مکان.
بهر صورت،خداوند در آنجا بدون واسطه،با موسی سخن گفت.در اینجا تعیین نکرده است که کلام خدا را از کجا شنید،لکن
در جاهاي دیگر گفته است که از درخت شنید.
بنا بر این درخت،محل خروج صدا بود.زیرا صدا عرض است و باید قائم به جسم باشد.برخی گفته اند:در اینجا خداوند صدا را
از ابر بگوش موسی رسانید،موسی از فرصت استفاده کرد و گفت:خدایا خود را بمن بنماي تا ترا بنگرم.علما در بارة علت این
درخواست،اختلاف کرده اند،زیرا موسی می دانست که خدا را نمی توان بوسیلۀ حواس رؤیت کرد.اقوال علما از اینقرار است:
ص : 44
-1 جمهور می گویند:براي خودش درخواست رؤیت نکرد.بلکه براي قومش درخواست کرد،زیرا آنها می گفتند:تا خدا را
آشکارا ننگریم،بتو ایمان نمی آوریم.
از اینرو پس از آنکه خداوند آنها را هلاك کرد،گفت:ما را به سبب کردار سفیهان هلاك می کنی؟!(آیه 155 همین سوره)
پرسش اگر جایز باشد که براي قوم درخواست رؤیت کند،با اینکه می داند که رؤیت خداوند محال است،جایز است که سایر
خواسته هاي ایشان را هم که محال بود،از خداوند درخواست کند.
پاسخ تفاوت این است که هر گاه آنها شک در جواز رؤیت داشته باشند،همین که بشنوند که خداوند دیدنی نیست،شکشان بر
طرف می شود،زیرا خداوند حکیم و گفتارش راست است.بنا بر این جوابی که از جانب خداوند می رسد،شک آنها را بر
طرف می کند، اما شک در جواز جسم بودن خداوند،از این راه بر طرف نمی شود،زیرا کسی که جسم است،ممکن نیست بی
نیاز و عالم بهمۀ معلومات باشد و جوابی که داده می شود، مفید یقین نیست و نفعی ندارد.
برخی از علما گفته اند:جایز است که موسی با علم باستحالۀ رؤیت،براي قوم خود درخواست رؤیت کند،زیرا این کار به
صلاح قوم است.منتهی پیامبر باید خودش عالم باشد که آنچه درخواست می کند،از محالات است و مقصودش این است که
از راه لطف،جوابی از جانب خداوند داده بشود، 2-منظور موسی این نبود که خدا را بچشم بنگرد،بلکه می خواست پاره اي از
نشانه هاي آخرت به او نشان داده شود،تا معرفت کامل حاصل شود و شک و تردیدها زایل گردد و نیازي نداشته باشد که
براي قوم بنی اسرائیل استدلال کند و آنها انکار کنند.نظیر آن سؤالی است که ابراهیم از خداوند کرد که کیفیت زنده شدن
مردگان را که او از راه استدلال،پذیرفته و معتقد شده بود،به او نشان دهد تا خاطر او آسوده
ص : 45
شود.خلاصه اینکه اگر چه درخواست کرده است که خدا را بچشم بنگرد،لکن منظور رؤیت حقیقی نیست،بلکه منظور تحصیل
علم است.این وجه از ابو القاسم بلخی است.
-3 حسن و ربیع و سدي گویند:اینکه سؤال کرد که خدا را ببیند،منظور تشبیه خداوند به موجودات جسمانی نبود.زیرا براي
کسی که نسبت به مسألۀ رؤیت جاهل است،علم به توحید،ممکن است و در این صورت مانعی ندارد که از راه سمع، علم پیدا
کند که خداوند،قابل رؤیت نیست.
این وجه،با توجه بمقام شامخ انبیاء و اینکه ممکن نیست آنها از چنین مسأله اي بی خبر باشند،صحیح نیست.
رانِی 􀀀 الَ لَنْ تَ 􀀀ق
نفی ابد می کند. « لن » :این پاسخ،از جانب خداست.یعنی:هرگز مرا نمی بینی، زیرا
رانِی 􀀀 کانَهُ فَسَوْفَ تَ 􀀀 کِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَ 􀀀 وَ ل
:لکن اگر کوه، در جاي خود استقرار پیدا کرد،مرا خواهی دید.یعنی شرط رؤیت من استقرار کوه است و از آنجا که
کوه،استقرار پیدا نکرد،معلوم میشود دیدن خداوند امکان ندارد.
رسم این است که هر گاه بخواهند چیزي را بعید و غیر ممکن بشمارند،آن را مشروط به چیزي می کنند که عدم امکان آن
محقق است.
پرسش اگر منظور استبعاد بود،باید به چیزي مشروط کند که محال باشد،چنان که داخل شدن بهشت را بداخل شدن طناب در
سوراخ سوزن مشروط دانسته است.
پاسخ خداوند جواز رؤیت را مشروط باستقرار کوه در آن حال کرده است که کوه درهم کوبیده شد.بنا بر این محال است که
در آن حال جمع ضدین شود و کوه هم استقرار داشته باشد و هم نداشته باشد.
تَجَلّ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَ  کا
􀀀
فَلَمّ ی
ا􀀀
:همین که امر خداوند براي اهل کوه ظاهر شد،
ص : 46
آن را با زمین یکسان کرد و بقول ابن عباس،کوه را مبدل به خاك کرد.حسن گوید:
یعنی بزمین فرو رفت.برخی گویند:کوه بچهار قسمت شد،قسمتی بسوي مشرق و قسمتی بسوي مغرب و قسمتی بدریا رفت و
« ورقان » و« احد » چهارمین قسمت،بصورت شن در آمد.برخی گویند:این کوه،شش قسمت شد.سه قسمت به مدینه رفت و
شد. « حراء » و« ثبیر » و« ثور » شد و سه قسمت بمکه رفت و « رضوي » و
وجه اخیر از پیامبر گرامی روایت شده است.
بهر حال،مقصود این است که خداوند،آیاتی ظاهر کرد که کسانی که نزد کوه بودند،یقین کردند که دیدن خداوند محال
است.پس منظور از تجلی خداوند،تجلی آیات و نشانه هاي قدرت اوست.هر نشانه اي که خداوند از قدرت خود در معرض
دید مردم قرار دهد،مثل این است که خودش براي مردم تجلی شده است.در آنجا نیز همین که گوشه اي از قدرت خود را بر
است.یعنی: « جلی » به معناي « تجلی » کوه ظاهر کرد،مثل این بود که خودش در برابر آن عده،حاضر شده است.برخی گویند
خداوند امر خود را بر کوه ظاهر کرد.در نتیجه،کوه،متلاشی شد.مؤید آن روایتی است که می گویند:خداوند عرش خود را به
اندازة یک انگشت،آشکار کرد و کوه را متزلزل ساخت. ابن عباس گوید:یعنی نور خدا براي کوه ظاهر شد.حسن گوید:یعنی
وحی خدا بر کوه نازل شد.
ی صَعِقاً 􀀀 وَ خَرَّ مُوس
:ابن عباس و حسن و ابن زید گویند:یعنی موسی بیهوش بر زمین افتاد.البته موسی از دنیا نرفت،ولی آن عدة هفتاد نفري که با
یعنی همین که بهوش آمد. « اقَ 􀀀 فَلَمّ أَف
ا􀀀 » : او آمده بودند، همگی جان سپردند.در بارة موسی می گوید
یعنی:شما را پس از مرگ زنده کردیم.از ابن عباس نقل شده است که « اکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ 􀀀 ثُمَّ بَعَثْن » : در بارة آنها می گوید
موسی در عصر روز پنجشنبه-که روز عرفه بود-بیهوش شد و جمعه بهوش آمد.در همین وقت بود که تورات بر او نازل
شد.قتاده گوید:موسی هم مرده بود.
حانَکَ 􀀀 الَ سُبْ 􀀀 اقَ ق 􀀀 فَلَمّ أَف
ا􀀀
:همین که بهوش آمد،گفت:خدایا از آنچه در خور
ص : 47
شان و مقام تو نیست،منزه هستی.برخی گویند:یعنی منزهی از اینکه مرا به سؤالی که یک مشت آدم سفیه کردند،مجازات
کنی.
تُبْتُ إِلَیْکَ
:من توبه می کنم که چیزي را مسألت کنم که اذن ندارم.برخی گویند:این جمله را بمنظور توجه بخداوند بر زبان آورد.چنان
می گوید. « اللّ
􀀀
لا اله الا ه » و« اللّ
􀀀
سبحان ه »، که در موقع دیدن امور حیرت انگیز،انسان
وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ
:ابن عباس و حسن گویند:یعنی من نخستین کسی هستم که ایمان دارم به اینکه ترا نتوان رؤیت کرد.نظیر همین معنی از امام
صادق(ع)نقل شده است.جبائی گوید:یعنی من در میان قومم اولین کسی هستم که به بزرگی این سؤال ایمان دارم.مجاهد و
سدي گویند:یعنی من در میان بنی اسرائیل،اولین مؤمن هستم .
ص : 48
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 144 تا 145
اشاره
واحِ مِنْ 􀀀 ا لَهُ فِی اَلْأَلْ 􀀀 اَلشّ ( 144 ) وَ کَتَبْن
􀀀
ا آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ اکِرِینَ 􀀀 لامِی فَخُذْ م 􀀀 لاتِی وَ بِکَ 􀀀 سا􀀀 اَلنّ بِرِ
اسِ􀀀 ع ی إِنِّی اِصْطَفَیْتُکَ لََی 􀀀 ا مُوس 􀀀 الَ ی 􀀀ق
( اسِقِینَ ( 145 􀀀 دارَ اَلْف 􀀀 ا سَأُرِیکُمْ 􀀀 ا بِقُوَّهٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِه 􀀀 کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْه
(1)
ترجمه:
خداوند فرمود:اي موسی،ترا برسالات و کلامم بر مردم بر گزیدم.آنچه بر تو نازل کردم برگیر و از شاکران باش.براي موسی
در لوحه ها از هر چیزي-اعم از موعظه و تفصیل هر حکمی-نگاشتیم.قومت را امر کن تا نیکوتر آن را بگیرند.بزودي خانۀ
فاسقان را به شما نشان می دهم.
ص : 49
1) -سوره اعراف آیه 144 تا 145 جزء 9 سوره 7 -1
145- بیان آیه 144
اشاره
قرائت
خوانده اند و وجه آن گذشت. « برسالاتی » و دیگران « برسالتی » حجازیان و روح
لغت:
لوح:صحیفه اي که براي نوشتن مورد استفاده قرار گیرد.
موعظه:بر حذر داشتن از کار زشت
مقصود:
اکنون خداوند،پیرامون نعمتهایی که به موسی ارزانی داشته و اینکه به او دستور سپاسگزاري داده است،می فرماید:
لامِی 􀀀 لاتِی وَ بِکَ 􀀀 سا􀀀 النّ بِرِ
اسِ􀀀 ع ی إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ لََی 􀀀 ا مُوس 􀀀 الَ ی 􀀀ق
:خداوند متعال فرمود:
موسی،ترا برگزیدم بوسیلۀ رسالتها و سخنان خود ترا بر مردم دیگر ترجیح دادم.
این امتیاز براي موسی است،زیرا خداوند،بدون واسطه با هیچ بشري صحبت نکرده بود.برخی گویند:خداوند در طور با موسی
و در سدره المنتهی با پیامبر اسلام سخن گفت.
الشّ
􀀀
ا آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ اکِرِینَ 􀀀 فَخُذْ م
:دستورات تورات را بکار ببند و به نعمت من اعتراف کن و شکر نعمتهاي مرا بجاي آور.بدیهی است که نعمت هر چه بزرگتر
باشد، شکر آن باید کاملتر و تمام تر باشد.علت اینکه در اینجا شرافت موسی افزون می شود، این است که خداوند با او سخن
گفت و بدون هیچ واسطه اي به او حکمت آموخت، بدیهی است که هر کس علم را از بزرگترین عالم فرا بگیرد،مقام او
والاتر است.
واحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ 􀀀 ا لَهُ فِی الْأَلْ 􀀀 وَ کَتَبْن
:در لوحه هاي
ص : 50
تورات،که بقولی از چوب و بقولی از زمرد،بطول ده ذراع و بقولی از زبرجد سبز و یاقوت سرخ و بقولی تعداد آنها دو تا
بود،هر چه که براي دین لازم بود،اعم از موعظه و اصول و فروع دین،نگاشتیم.
ا بِقُوَّهٍ 􀀀 فَخُذْه
:این الواح را با نیروي جسمی و جدیت و کوشش و بقولی با تصمیم قطعی بردار.
ا􀀀 وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِه
:و قومت را امر کن که بهترین دستورات آن را که در بارة واجبات و مستحبات است و بهتر از مباحات می باشد،بگیرند و عمل
کنند.
جبائی گوید:یعنی به ناسخ آن عمل کنند،نه منسوخ آن.این قول ضعیف است.زیرا منسوخ،حسن خود را از دست داده
« اللّ أَکْبَرُ
􀀀
وَ لَذِکْرُ هِ » حسن و نیکوست نه نیکوتر و تمام مطالب تورات نیکو بود.مثل « احسن » است.برخی گویند:منظور از
(عنکبوت 45 :یاد خدا بزرگ است،نه بزرگتر).
اسِقِینَ 􀀀 دارَ الْف 􀀀 سَأُرِیکُمْ
:حسن و مجاهد و جبائی گویند:یعنی بزودي جهنم را به شما نشان می دهم.مقصود این است که متوجه باشید که از فاسقین که
در جهنم هستند، نباشید.در این جمله،مخالفین امر خدا را تهدید می کند.
عطیۀ عوفی گوید:منظور از دیار فاسقین،دیار فرعون و قوم او در مصر است.
قتاده گوید:یعنی شما را به شام می برم و به شما خانه هاي مردمی نشان می دهم که گرفتار بلا شدند تا عبرت بگیرید.
در تفسیر علی بن ابراهیم است که:یعنی قومی نزد شما می آیند که حکومت و دولت از آن آنهاست .
ص : 51
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 146 تا 147
اشاره
لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا 􀀀 ا وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلرُّشْدِ 􀀀 لا یُؤْمِنُوا بِه 􀀀 اتِیَ اَلَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ 􀀀 سَأَصْرِفُ عَنْ آی
اءِ اَلْآخِرَهِ 􀀀 ا وَ لِق 􀀀 اتِن 􀀀 افِلِینَ ( 146 ) وَ اَلَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآی 􀀀 ا غ 􀀀 کانُوا عَنْه 􀀀 ا وَ 􀀀 اتِن 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَ ذَّبُوا بِآی 􀀀 وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلغَیِّ یَتَّخِ ذُوهُ سَبِیلاً
( کانُوا یَعْمَلُونَ ( 147 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
مالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ 􀀀 حَبِطَتْ أَعْ
(1)
ترجمه
بزودي مردمی که در روي زمین،بناحق تکبر می کنند،از آیات خود منع می کنم.اینان هر آیه اي که بنگرند،ایمان نمی آورند
و اگر راه باطل را بنگرند، آن را انتخاب می کنند،زیرا اینها آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
کسانی که آیات ما و ملاقات آخرت را تکذیب کردند،اعمالشان تباه شد.آیا جز سزاي کردار خود چیزي خواهند دید؟!
ص : 52
147 جزء 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 146 -1
147- بیان آیه 146
اشاره
قرائت
الرشد:کوفیان-بجز عاصم-بدو فتحه و دیگران بضم راء و سکون شین خوانده اند.تنها ابو عمرو میان آنها فرق گذاشته و گفته
است:قرائت دوم به معناي شایستگی عقلی-و قرائت اول بمعناي شایستگی دینی است.
گاهی هم به این معنی نیامده است.مثل:
حنت الی نعم الدهنا فقلت لها
امی بلا لا علی التوفیق و الرشد
یعنی:به شتر دهناءِ اشتیاق پیدا کرد و من به او گفتم:مقصود من این است که توفیق پیدا کنم و به آنی دست یابم.
لغت:
به معناي گمراهی. « غی » رشد:پیمودن راه حق.ضد
حبوط:سقوط عمل و دچار آفت شدن آن.
مقصود:
اتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ 􀀀 سَأَصْرِفُ عَنْ آی
:در معناي این جمله چند وجه گفته اند:
-1 یعنی مردم متکبر را از اینکه بوسیلۀ آیات من کسب عزت و احترام کنند، محروم می سازم.این عزت و احترام،خاص مؤمنین
است.چنان که خداوند بموسی قدرتی بخشید که قبطیان را می کشت و آنها از ترس اژدها جرات نداشتند از خود دفاع کنند و
همچنین بنی اسرائیل را از دریا عبور داد و فرعون و قومش را غرق کرد.این قول از ابو علی جبائی است.
بنا بر این منظور از آیات،ممکن است سایر ادله باشد و ممکن است منظور
ص : 53
معجزات انبیاء باشد.اینکه می فرماید:آیات ما را تکذیب کردند،بیان این است که آنها بخاطر تکذیب آیات،مستحق بودند که
از آیات خدا محروم شوند.
-2 یعنی آنها را از معجزات دیگري که براي انبیا ظاهر می سازم،محروم خواهم ساخت،زیرا به اندازه اي که براي آنها یقین
حاصل شود،معجزاتی بآنها نشان داده ام.
معجزه هنگامی نشان داده می شود،که فایدة آن ایمان آوردن همه یا بعضی از افراد باشد.پس منظور از صرف این است
که:جملۀ معجزات را براي آنها ظاهر نمی سازد یا اینکه آنها را از مشاهدة آن محروم می سازد و براي کسانی ظاهر می کند
که از آن نفعی ببرند.این وجه را قاضی اختیار کرده است،زیرا جملۀ بعد مؤید آن است.
-3 یعنی دروغگویان و متکبران را از آیات و معجزات خود منع می کنم و آنها را به انبیاي خود اختصاص می دهم.این تعبیر
نظیر این است که گفته شود:آیاتم را از دروغگویان و متکبران منع خواهم کرد.
از این آیه استفاده میشود که قول برخی که گفته اند خداوند نیل را بفرمان فرعون در آورده بود،باطل است.
-4 مقصود از صرف،منع است.یعنی آنها را از اینکه آیات مرا باطل کنند و به آن زیانی برسانند،منع می کنم.زیرا من حامی و
حافظ آیات خود هستم.
این تعبیر مثل این است که گفته شود،فلانی با کارهاي خویش،زبان دشمنان را از بدگویی و انتقاد بسته است.
-5 یعنی متکبران را بوسیلۀ هلاك «... سَأَصْرِفُ » متصل بما قبل خود هست،نه متصل به « ا􀀀 اتِن 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَ ذَّبُوا بِآی 􀀀» بنا بر این
کردن یا بوسیله اي دیگر،از ابطال آیات و منع تبلیغ باز می دارم تا نتوانند ضرري به آیات و مبلغین برسانند.چنان که می
فرماید:
مائده 67 :خداوند ترا از مردم حفظ می کند)طبق این وجه،منظور از آیات قرآن و کتابهاي دیگر ) « النّ
اسِ􀀀 مِن اللّ یَعْصِ مُکَ 􀀀
وَ هُ »
به ما قبل خود تعلق دارد. «... ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا 􀀀» آسمانی است.همچنین جمله
ص : 54
منظور « بِغَیْرِ الْحَقِّ » : مقصود از تکبر،این است که خود را از مردم بالاتر بدانند و آنها را از پیروي انبیا منع کنند.اینکه می گوید
تاکید است.یعنی تکبر،تنها، از راه ناحق ممکن است.
ا􀀀 لا یُؤْمِنُوا بِه 􀀀 وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ
:هر دلیلی که بر یگانگی خدا و نبوت انبیا به آنها نشان داده شود،ایمان نمی آورند.این جمله،بیان این است که خداوند از حال
آنها آگاه است و آنها را از آیات خود منع کرده است.
لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا 􀀀 وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ
:اگر راه حق را ببینند،آن را براي خود انتخاب نمی کنند.
وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا
:و اگر راه باطل را ببینند،آن را براي خود انتخاب می کنند.برخی گویند:رشد،ایمان و غی،کفر است.برخی گویند:رشد، هر
کار پسندیده و غی،هر کار زشتی است.
ا􀀀 اتِن 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآی 􀀀
:علت اینکه آنها را از آیات خود منع کرده ایم، یا علت اینکه آنها براه باطل تمایل دارند،این است که آنها آیات و معجزات ما
را تکذیب کرده اند.
افِلِینَ 􀀀 ا غ 􀀀 کانُوا عَنْه 􀀀 وَ
:و در بارة آنها نمی اندیشند.مقصود این نیست که واقعاً غافلند،بلکه مقصود این است که مثل آدم غافل هستند.
که مقصود این نیست که واقعاً کر و لال و کورند،بلکه یعنی مثل آدم کر و لال و کورند. « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ » : مثل
مالُهُمْ 􀀀 اءِ الْآخِرَهِ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 ا وَ لِق 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی
:کسانی که آیات و قیامت و بعث و نشور را تکذیب کردند،اعمالی که کردند،دچار آنت زدگی شد و بحال آنها سودي
نبخشید،زیرا آن طوري که از آنها خواسته شده بود انجام ندادند.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
هَلْ یُجْزَوْنَ
:این جمله بصورت استفهام است،ولی مقصود انکار و توبیخ است.یعنی،هر چه کرده اند،پاداش همان را می بینند.پاداش
ص : 55
خوبی،خوب و پاداش بدي،بد است.
نظم آیات
در وجه اتصال آیه ها به سابق،چند وجه گفته اند: 1-قبلا در بارة معجزات خود و کوششی که فرعون در راه ابطال آنها
کرد،سخن گفت،در اینجا می گوید:
من از ابطال معجزات جلوگیري خواهم کرد.بنا بر این متصل است به داستان موسی و فرعون. 2-از آنجا که قبلا در بارة
معجزات موسی سخن گفت، در اینجا میخواهد بگوید:معجزات خود را بدست کسی که پیامبر نیست ظاهر نمی کند.نتیجه
اینکه موسی و محمد(ص)بدلیل اینکه معجزه داشته اند،راستگو هستند. 3-این آیات خطاب به موسی و از تورات است.منظور
این است که موسی را دلگرم کند،تا از افرادي که او را طعن می زدند،نهر اسد. 4-این دو آیه،بمنزلۀ جمله معترضه اي است که
در داستان موسی واقع شده و خطاب به پیامبر ماست،مقصود این است که خداوند همانطوري که شر فرعون را از سر موسی
کوتاه کرد.شر این متکبران را هم کوتاه می کند.
ص : 56
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 148 تا 149
اشاره
ظالِمِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا اِتَّخَذُوهُ وَ 􀀀 لا یُکَلِّمُهُمْ وَ 􀀀 وارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ 􀀀 ی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُ 􀀀 وَ اِتَّخَ ذَ قَوْمُ مُوس
( خاسِرِینَ ( 149 􀀀 ا لَنَکُونَنَّ مِنَ اَلْ 􀀀 ا وَ یَغْفِرْ لَن 􀀀 ا رَبُّن 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْن 􀀀 لَمّ سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا ق
ا􀀀 و (148)
(1)
ترجمه
قوم موسی بعد از او از زر و زیورهاي خود پیکرة گوساله اي را که داراي صداي گوساله بود،بخدایی گرفتند!آیا ندانستند که
گوساله با آنها تکلم نمیکند و آنها را براهی هدایت نمی کند؟گوساله را معبود خود دانستند و مردمی ستمکار بودند.همین که
پشیمان شدند و دیدند که گمراه شده اند،گفتند:اگر خداي ما بما رحم نکند و ما را نیامرزد،از زیان کاران خواهیم بود.
ص : 57
149 جزء 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 148 -1
بیان آیه 148
اشاره
قرائت
حلیهم:حمزه و کسایی بکسر حاء و لام و یعقوب بفتح حاء و سکون لام و دیگران بضم حاء و کسر لام خوانده اند.
که قرائت دوم است باشد و قرائت دوم از این لحاظ است که اسم جنس است و « حلی » قرائت سوم بنا بر این است که جمع
.« قسی » شامل قلیل و کثیر می شود و قرائت اول بنا بر این است که حرکت حاء تابع حرکت لام شده باشد مثل
لغت
اتخاذ:برگزیدن،آنها گوساله را براي عبادت برگزیدند.
حلی:زر و زیور.
جسد:کالبد حیوان.جسم هم بکالبد حیوانات گفته میشود و هم به جمادات.
خوار:صداي گاو.وزن فعال بر آفت دلالت دارد،مثل صراخ و عطاس.
اعراب
مِنْ حُلِیِّهِمْ
:در محل نصب.
جسداً:بدل از عجلا.
مقصود
اکنون بداستان بنی اسرائیل و کاري که پس از رفتن موسی به میقات،انجام دادند،بازگشته،می فرماید:
وارٌ 􀀀 ی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُ 􀀀 وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوس
:پس از رفتن موسی،سامري و همراهانش-که اکثریت را تشکیل می دادند-از زر و زیورهایی که بمنظور آرایش خود در ایام
عید از قبطیان گرفته بودند و پس از غرق فرعونیان براي
ص : 58
خودشان شده بود،پیکرة گوساله اي که صداي گوساله میداد،ساختند و به پرستش آن پرداختند.
یک معنی دارد. « خوار » نیز نقل شده که با « جوار »( از علی(ع
در اینکه پیکرة گوساله چگونه صداي گوساله می داد،اختلاف است.برخی گفته اند:سامري مقداري خاك از جاي پاي اسب
جبرئیل که براي شکافتن دریا آمده بود برداشت و در دهان گوساله ریخت و تبدیل بگوشت و خون شد و جان گرفت.ممکن
است خداوند چنین کاري را انجام دهد.
بلخی و زجاج و جبائی گویند.او حیله اي بکار برده بود که هوا در دهان آن داخل می شد و تولید صدا می کرد.
سامري در میان قوم،نفوذي داشت و چون بعد از گذشتن سی روز،موسی برنگشت،فکر کرد موسی مرده است.از اینرو مردم را
به پرستش گوساله دعوت کرد.مردم از اطاعت هارون دست کشیدند و دنبال گوساله رفتند.
بدنبال بیان این مطلب می فرماید:
لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا 􀀀 لا یُکَلِّمُهُمْ وَ 􀀀 أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ
:آیا نمیدانستند که گوساله با آنها تکلم نمی کرد و بحال آنها سود و زیانی نداشت و راه سعادت به آنها نشان نمیداد.
بدین ترتیب خداوند بیان می کند که آنها براه فساد رفته بودند،زیرا کسی که در نیک و بدي سخن نگوید و براهی هدایت
ظالِمِینَ :بنی اسرائیل گوساله را 􀀀 کانُوا 􀀀 نکند،جمادي است که سود و زیانی ندارد.پس چگونه می تواند،معبود باشد؟! اِتَّخَذُوهُ وَ
خدا دانستند و آن را پرستیدند و مردمی ستمکار بودند.
ص : 59
بیان آیه 149
اشاره
قرائت
را به نصب خوانده اند و بنا بر این فعل براي مخاطب « ربنا » لئن لم یرحمنا ربنا و یغفر:کوفیان بجز عاصم-هر دو فعل را به تاء و
فاعل فعل است. « ربنا » منادي است.طبق قرائت دیگران « ربنا » است و
لغت:
سقط فی ایدیهم:یعنی بلا را در دست خود یافتند،این جمله را در بارة کسی می گویند که به اشتباه خود پی برده و پشیمان
شده است.
مقصود:
اکنون خداوند خبر می دهد که آنها از پرستش گوساله نادم شدند.می فرماید:
الُوا... 􀀀 لَمّ سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا ق
ا􀀀 و َ
همین که بر اثر مراجعت موسی و راهنمایی هاي او پشیمان شدند و دانستند که گمراه شده و از راه حق دور شده اند،
گفتند:اگر خداوند توبۀ ما را قبول نکند و گناه گوساله پرستی ما را نیامرزد، زیانکار و سزاوار عذاب خواهیم بود.
خدایا خودم و ) « رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی » : حسن گوید:جز هارون،همۀ آنها به پرستش گوساله پرداخته بودند،زیرا موسی گفت
برادرم را بیامرز)و اگر غیر از آن دو،مؤمن دیگري هم باقی مانده بود،موسی در حقش دعا می کرد.
دیگران گفته اند:بعضی از قوم به پرستش گوساله پرداختند .
ص : 60
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 150 تا 151
اشاره
واحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ 􀀀 ما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَی اَلْأَلْ 􀀀 الَ بِئْسَ 􀀀 انَ أَسِفاً ق 􀀀 ی قَوْمِهِ غَضْ ب 􀀀 ی إِل 􀀀 لَمّ رَجَعَ مُوس
ا􀀀 و َ
الَ 􀀀 اَلظّ ( 150 ) ق
􀀀
لا تَجْعَلْنِی مَعَ اَلْقَوْمِ الِمِینَ 􀀀 داءَ وَ 􀀀 تُشْمِتْ بِیَ اَلْأَعْ 􀀀 کادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا 􀀀 الَ اِبْنَ أُمَّ إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَضْ عَفُونِی وَ 􀀀 یَجُرُّهُ إِلَیْهِ ق
( اَلرّ ( 151
احِمِینَ 􀀀 ا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ 􀀀 اِغْفِر لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْن رَبِّ (1)
ترجمه:
همین که موسی با خشم و تاسف،بسوي قوم خود بازگشت،گفت:بعد از من کار زشتی انجام دادید!آیا در امر خدا تعجیل
کردید؟لوحه ها را انداخت و سر برادرش را گرفت و کشید.هارون گفت:فرزند مادر،قوم،مرا ناتوان کردند و نزدیک بود مرا
بکشند.دشمنان را از من شاد مکن و مرا با قوم ستمکار قرار مده.موسی گفت:
خدایا مرا و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل کن و تو ارحم الراحمینی.
ص : 61
1) -سوره اعراف آیه 150 تا 151 جزء 9 سوره 7 -1
151- بیان آیه 150
اشاره
قرائت:
ام:ابن عامر و کوفیان بنقل از عاصم،در اینجا و در سورة طه بکسر میم و دیگران در هر دو مورد به نصب خوانده اند.
فتحۀ آن بخاطر کثرت استعمال و کسرة آن بنا بر حذف یاء و بقاي حرکت ما قبل است.
لغت:
اسف:خشمی که همراه تاسف باشد.
عجله:انجام کاري پیش از وقت آن.به همین جهت عجله ناپسند است.
شماتت:خوشحالی دشمن از سر انجام کار کسی
اعراب:
غضبان:حال.مذکر آن غضبی است.این کلمه بخاطر الف و نون که شبیه الف تانیث است،غیر منصرف است.
مقصود:
اکنون خداوند در بارة کارهایی که موسی پس از بازگشت از میقات و مشاهدة گوساله پرستی قوم،انجام داد،می فرماید:
ما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِي 􀀀 الَ بِئْسَ 􀀀 انَ أَسِفاً ق 􀀀 ی قَوْمِهِ غَضْب 􀀀 ی إِل 􀀀 لَمّ رَجَعَ مُوس
ا􀀀 و َ
:
ابن عباس گوید:وقتی که موسی بسوي قوم بازگشت،غمگین بود.ابو الدرداء گوید:
یکی است و تکرار آنها براي تاکید است برخی گویند:از کردار « غضبان و اسف » متاسف و خشمگین بود.ابو مسلم گوید:معناي
قوم خشمگین و از اینکه از مناجات پروردگار محروم شده بود،اندوهگین بود.
ص : 62
بهر حال،وقتی که بازگشت،بقوم خود گفت:شما بعد از من مرتکب کار زشتی شدید.
أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ
:ابن عباس گوید:یعنی آیا صبر نکردید که وعدة خدا فرا رسد و من از میقات باز گردم؟حسن گوید:اینها پس از گذشتن سی
روز،خیال کردند موسی مرده است و صبر نکردند که مدت چهل روز،که وعدة خدا بود بپایان برسد.
کلبی گوید:یعنی آیا در پرستش گوساله عجله کردید و مهلت ندادید که امر خداوند فرا برسد؟ابو علی جبائی گوید:یعنی شما
واحَ :از شدت خشم و ناراحتی در 􀀀 وعدة ثواب خدا را با شتابزدگی پشت سر گذاشتید و بگوساله پرستی پرداختید؟ وَ أَلْقَی الْأَلْ
خداوند برادرم موسی را رحمت »: مقابل رفتار قوم،لوحه ها را بر زمین افکند.از پیامبر گرامی روایت شده است که فرمود
کند.شنونده مثل بیننده نیست.خداوند به او خبر داده بود که قومش دچار فتنه می شوند و می دانست که خبر خداوند راست
است و الواح را بهمین جهت در دست گرفته بود.همین که بسوي قوم بازگشت و آنها را بر آن حال دید،خشمگین شد و لوحه
قبلا در بارة مطالب الواح سخن گفته شده است. «! را افکند
وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ
:در بارة معناي این جمله چند وجه گفته شده است:
-1 موسی سر بردار را گرفت و کشید،تا قوم بدانند که کار زشتی مرتکب شده اند چنان که هر گاه انسان خشمگین می
شود،همین کارها را با خودش هم انجام می دهد، لب می گزد و ریش خود را می کشد.موسی هارون را بمنزلۀ خودش قرار
داد و همین کارها را با او کرد.این وجه از ابو علی جبائی است.این جور کارها تابع موازین عرفی است.ممکن است در بعضی
جاها تحقیر و در بعضی جاها احترام باشد.
-2 شیخ مفید می فرماید:موسی می خواست از این راه نشان دهد که از کردار آنها سخت غضبناك شده است و بدینوسیله
زشتی عمل آنها را بآنها بفهماند تا بعدا چنین کارهایی نکنند.
ص : 63
-3 می خواست او را از قوم جدا کند و از او سؤال کند که آیا تقصیري دارد یا ندارد؟لذا وقتی معلوم شد بیگناه است،براي او و
خودش دعا کرد.
-4 وقتی که دید هارون هم مثل خودش ناراحت است،براي تسکین هارون سرش را چنان کشید که درد گرفت و مردم نادان
فکر کردند می خواهد او را تحقیر کند.آن گاه برائت او را آشکار کرد و براي ازالۀ تهمت در حقش دعا کرد.
-5 منظورش این بود که هارون را از اینکه متابعت نکرده،ملامت کند.
یعنی چه چیز ترا واداشت که وقتی دیدي آنها گمراه « أَلاّ تَتَّبِعَنِ
􀀀
ا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَ لُّوا 􀀀م» : چنان که در سورة طه می فرماید
کادُوا یَقْتُلُونَنِی :هارون گفت:پسر مادر، قومی که مرا در میان 􀀀 الَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْ عَفُونِی وَ 􀀀 شده اند،از من متابعت نکنی؟ ق
آنها گذاشتی،دست از حمایت من کشیدند و مرا ضعیف کردند و بخاطر اینکه با آنها مخالفت کردم،نزدیک بود مرا
بکشند.حسن گوید:هارون برادر پدري و مادري موسی بود.لکن در اینجا او را فرزند مادر خطاب کرد تا عواطف او را بیشتر
برانگیزد.
داءَ 􀀀 لا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْ 􀀀 فَ
:کاري نکن که ظاهراً موجب اهانت من بشود و آنها شاد گردند.
الظّ
􀀀
لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الِمِینَ 􀀀 وَ
،و در اظهار خشم،مرا با گوساله پرستان قرار مده.
الَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی 􀀀ق
:وقتی که هارون موسی را متوجه کرد که این عمل او باعث خواري وي میشود،و قوم به اشتباه می افتند،گفت:پروردگارا مرا و
برادرم را بیامرز و بدینوسیله متوجه خداوند شد.منظور این نیست که از او و برادرش گناهی سر زده بوده و حالا طلب مغفرت
می کند،زیرا طبق دلائل قطعی انبیاء علیهم السلام مرتکب کار زشت نمی شوند.
جبائی گوید:موسی با این دعا خواست ببنی اسرائیل بفهماند که این کار را که با هارون کرد،بخاطر خطاي هارون نبود،بلکه
درست مثل این است که شخص
ص : 64
خشمگین بخودش صدمه می زند.
ا فِی رَحْمَتِکَ 􀀀 وَ أَدْخِلْن
:و ما را در نعمت و بهشت خود داخل کن.
الرّ
احِمِینَ 􀀀 وَ أَنْتَ أَرْحَمُ
:معناي آن ظاهر است.این جمله را در آخر دعا ذکر کرد تا بیان کند که بخداوند،سخت امیدوار است-زیرا کسی که ابتداي به
نعمت می کند، باید آن را تمام کند و کسی که رحمتش زیاد و وسیع است،بیشتر رحمت می کند.
براي استدعاي جود بسیار « اجود الاجودین » بگویند براي استدعاي رحمت بسیار است.چنان که « الرّ
احِمِینَ 􀀀 أَرْحَمُ » پس هر گاه
است .
ص : 65
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 152 تا 154
اشاره
اتِ􀀀 ذلِکَ نَجْزِي اَلْمُفْتَرِینَ ( 152 ) وَ اَلَّذِینَ عَمِلُوا اَلسَّیِّئ 􀀀 ا وَ کَ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 الُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّهٌ فِی اَلْحَی 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّخَذُوا اَلْعِجْلَ سَیَن
ا􀀀 واحَ وَ فِی نُسْخَتِه 􀀀 لَمّ سَ کَتَ عَنْ مُوسَی اَلْغَضَبُ أَخَذَ اَلْأَلْ
ا􀀀 و ( ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 153 􀀀 ا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِه 􀀀 ثُمَّ ت
( هُديً وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ ( 154
(1)
ترجمه:
آنان که گوساله را بخدایی گرفتند،بزودي خشم خداوند دامنگیرشان می شود و در زندگی این جهان دچار خواري خواهند
شد و مردمی را که افترا ببندند، اینطور کیفر می دهیم.آنان که کارهاي زشت مرتکب شوند،سپس بدنبال آن توبه کنند و
ایمان آورند.خداوند بعد از آن آمرزگار و رحیم است.چون خشم موسی فرو نشست،لوحه ها را برداشت.در نسخۀ لوحه
هدایت و رحمت بود براي کسانی که از خداي خویش بترسند.
ص : 66
1) -سوره اعراف آیه 152 تا 154 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیۀ 152 تا 154
اشاره
لغت:
نول:فرا رسیدن.
سکوت:سکون و آرامش.سکوت خشم،معناي مجازي است.در عین حال هم متضمن معناي خاموش شدن شعلۀ غضب است و
هم به معناي خموشی از تکلم.
اعراب:
لربهم:این کلمه باید بیش از فعل بیاید،زیرا هر گاه مفعول بر فعل مقدم شود،عمل فعل در آن ضعیف می شود و بمنزلۀ فعل
غیر متعدي است.برخی گویند:
.« ردف لکم » باشد،می تواند پیش از فعل آید و می تواند بعد از فعل بیاید.مثل « من اجل » هر گاه لام بمعناي
مقصود:
اکنون خداوند به تهدید ایشان پرداخته،می فرماید:
الُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَن
:آنان که گوساله را به خدایی گرفتند و پرستش کردند،بزودي گرفتار کیفر خداوند خواهند شد.در اینجا بجاي وعدة
آتش،غضب را بکار برد،زیرا براي بازداشتن از کار زشت مؤثر تر است.
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 وَ ذِلَّهٌ فِی الْحَی
:اینان در زندگی این جهان نیز دچار خواري و پستی خواهند شد.
زجاج گوید:خواري آنها در این جهان این است که فرمان یافتند که یکدیگر را بکشند.
برخی گویند:منظور گرفتن جزیه است.
لکن کسانی که گوساله پرستی کردند،مامور نشدند که جزیه بدهند.پس
ص : 67
ذلِکَ نَجْزِي الْمُفْتَرِینَ :آنان که دروغ بگویند و بدنبال گمان ها و اندیشه هاي باطل خود 􀀀 منظور تسلیم آنها بقتل است، وَ کَ
بروند،با تهدید و عذاب و خشم کیفر می دهیم.علت اینکه آنان را مفترین نامیده،این است که به پرستش گوساله پرداختند و
گفتند:خدا همین است.
بدنبال آن می فرماید:
ا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 ا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِه 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِه 􀀀 اتِ ثُمَّ ت 􀀀 وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئ
:آنان که تن به شرك و گناه دادند،سپس براه ایمان بازگشتند و بقولی آنان که مشرك شدند و گناه کردند.آن گاه ایمان
آوردند که خداوند توبه پذیر است، بدانند که خداوند پس از توبه پس از ارتکاب گناه،آمرزگار گناهان و رحیم است.
واحَ 􀀀 لَمّ سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْ
ا􀀀 و َ
:همین که شعله خشم موسی فرو نشست،لوحه هایی که در آن تورات نگاشته شده بود،بر گرفت.برخی گفته اند:
تنها شعلۀ خشم فرو نشست،اما اصل خشم از بین نرفت،زیرا آنها توبۀ واقعی نکرده بودند.برخی هم گفته اند:از آنجا که توبۀ
آنها واقعی بود،خشم موسی بکلی زایل شد.
ا هُديً وَ رَحْمَهٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ 􀀀 وَ فِی نُسْخَتِه
:جبائی و ابو مسلم گویند:یعنی مطالبی که در لوحه ها نوشته شده بود،هدایت و رحمت براي جهانیان بود.برخی گویند:یعنی
مطالبی که در لوحه ها نسخه برداري شد،مردم را به امور دینی هدایت می کرد و براي کسانی که بر اثر خوف از خدا،معصیت
نمی کنند و بدستورات آن عمل می کنند،رحمت است.
دلالت آیه:
از این آیه بر می آید که می توان تورات را بواسطۀ خشم بر زمین افکند،سپس آن را برداشت.البته بشرطی که انداختن آن از
روي اعراض و بی اعتنایی نباشد.
ص : 68
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 155
اشاره
ما فَعَلَ 􀀀 ا بِ 􀀀 إِیّ أَ تُهْلِکُن
ايَ 􀀀 و ق رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ الَ 􀀀 اَلر فَلَمّ أَخَ ذَتْهُمُ جَّْفَهُ
ا 􀀀 ا 􀀀 اتِن 􀀀 ر لِمِیق ی قَوْمَهُ سَبْعِینَ جَُلاً 􀀀 ارَ مُوس 􀀀 وَ اِخْت
( افِرِینَ ( 155 􀀀 ا وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْغ 􀀀 ا وَ اِرْحَمْن 􀀀 ا فَاغْفِرْ لَن 􀀀 شاءُ أَنْتَ وَلِیُّن 􀀀 شاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَ 􀀀 ا مَنْ تَ 􀀀 إِلاّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِه
􀀀
مِنّ إِنْ هِیَ
ا􀀀 اَلس اءُ 􀀀 فَُّه
(1)
ترجمه:
موسی هفتاد نفر براي میقات،از قوم خود برگزید.همین که دچار لرزش شدند گفت:خدایا،اگر می خواستی،آنها و مرا پیش از
این هلاك می کردي!آیا ما را بواسطۀ کردار سفیهان هلاك می کنند؟!این نیست بجز آزمایش تو که هر که را خواهی بدان
گمراه و هر که را خواهی هدایت می کنی،تویی ولیّ ما.ما را بیامرز و بما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی:
ص : 69
1) -سوره اعراف آیه 155 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 155
اشاره
لغت:
اختیار:برگزیدن چیز خوب.ایثار نیز بهمین معنی است.
فتنه:کشف و آزمایش.مسیب بن علس گوید:
اذ تستبیک باصلتی ناعم
قامت لتفتنه بغیر قناع
یعنی:هنگامی که ترا با آن پیشانی بلند و نرم،گرفتار خود میسازد،بپاي می خیزد،تا پرده از روي آن برگیرد.
اعراب
است که حرف جر،بخاطر دلالت فعل بر آن،حذف شده است.چنان که غیلان گوید: « من قومه » و اختار موسی قومه:تقدیر آن
و انت الذي اخترت المذاهب کلها
بوهبین اذ ردت علی الاباعر
هنگامی که شترها بمن باز گردانده شد،برگزیدم « وهبین » یعنی:تو آن راهی هستی که من ترا از میان راه ها بسوي
مقصود
اکنون در پیرامون کسانی که موسی آنها را بهنگام رفتن بمیقات برگزید و با خود برد،می فرماید:
ا􀀀 اتِن 􀀀 ی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیق 􀀀 ارَ مُوس 􀀀 وَ اخْت
:اختلاف است که موسی چرا و کی آنها را برگزید؟ ابو علی جبائی و ابو مسلم و گروهی از مفسران گویند:موسی هنگامی
آنها را اختیار کرد که براي تکلم با خداوند به میقات رفت.منظور این بود که آنها در موقع تکلم و نزول تورات حاضر باشند تا
اگر بنی اسرائیل بگفتۀ موسی اعتماد نکردند،آنها
ص : 70
گواه باشند.هنگامی که آنها در میقات،کلام خدا را شنیدند،درخواست رؤیت کردند و گرفتار صاعقه اي کوبنده شدند.سپس
خداوند آنها را زنده کرد.در این آیات،خداوند،نخست داستان میقات را شرح داد،سپس به بیان داستان گوساله پرستی
اسرائیلیان پرداخت.آن گاه بدنبالۀ داستان میقات پرداخت.این میقات نخستین میعادي است که قبلا در بارة آن سخن گفته شد.
این قول صحیح است و در تفسیر علی بن ابراهیم نیز روایت شده است.
-2 برخی گویند:موسی آنها را براي میقات دوم و بعد از پرستش گوساله، برگزید،تا عذر خواهی کنند.
فَلَمّ أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ
ا􀀀
:هنگامی که آنها کلام خدا را شنیدند،گفتند:خدا را آشکارا به ما نشان ده،در نتیجه دچار لرزه و حرکت سختی شدند،بطوري
که نزدیک بود اندامشان از یکدیگر جدا شود.موسی از مرگ آنها ترسناك شد و در بارة آنها دعا کرد.زیرا می ترسید که
وقتی باز می گردد،بنی اسرائیل او را متهم کنند و تصدیقش نکنند که آنها مرده اند.این قول از سدي و حسن است.
ابن عباس گوید:آن هفتاد نفري که گفتند:هرگز ایمان نمی آوریم،تا خدا را آشکارا بنگریم و گرفتار صاعقه شدند،پیش از
این هفتاد نفر که دچار لرزش سخت شدند بوده اند.خداوند بموسی امر کرد که هفتاد نفر از قوم خود اختیار کند.او هفتاد نفر
اختیار کرد که با خداوند به نیایش پردازند.آنها در ضمن نیایش از خدا خواستند که به آنها چیزي بدهد که نه قبلا به کسی
داده باشد و نه بعداً به کسی بدهد.خداوند این خواهش را نپسندید و آنها را گرفتار آن لرزش شدید کرد.
از علی(ع)روایت کرده اند که:آنها از این جهت گرفتار آن لرزش وحشتناك شدند که موسی را متهم کردند که برادر خود
هارون را بقتل رسانده است.علت این بود که موسی و هارون و شبر و شبیر،پسران هارون،بدامنۀ کوهی رفته بودند و در آنجا
هارون که بر روي تختی خفته بود،زندگی این سراي را بدرود گفته بود.موسی جسد برادر را بخاك سپرد و بسوي قوم
مراجعت کرد.گفتند:هارون کجاست؟گفت:خداوند
ص : 71
او را به سراي دیگر برد.گفتند:نه،تو از خوي نیکوي او دچار حسد شدي و او را از میان ما برداشتی.موسی گفت:هر که را می
خواهید،اختیار کنید.آنها هفتاد نفر اختیار کردند و موسی آنها را بر سر قبر هارون برد.گفت:هارون،آیا کشته شده اي یا مرده
اي؟هارون گفت:کسی مرا نکشته است.خداوند زندگی مرا خاتمه داد.
همراهان موسی گفتند:از این پس گناه نمی کنیم و دچار لرزش شدند و از هوش رفتند برخی گفته اند:آنها مردند و خداوند
آنها را زنده کرد و بمقام پیامبري رسانید وهب گوید:این لرزش،مرك نبود لکن آنها هنگامی که این وضع را مشاهده کردند،
بلرزه در آمدند،بطوري که نزدیک بود مفاصل آنها از هم گسسته شود.موسی که از حال آنها متأثر شده بود به آنها رحم کرد
و ترسید که بمیرند و از تصور فقدان آنها ناراحت شد،زیرا آنها وزیران موسی بودند و از دستوراتش اطاعت می کردند.در این
وقت، موسی براي آنها دعا کرد و گریست و از خداوند در خواست کرد که آنها را راحت کند از برکت دعاي موسی آرامش
یافتند و به استماع کلام خدا پرداختند.
إِیّ
ايَ􀀀 و ق رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ الَ 􀀀
:موسی گفت:پروردگارا، اگر می خواستی این هفتاد نفر را هلاك کنی،قبلا مرا با ایشان هلاك می کردي! اکنون جواب بنی
مِنّ :این جمله،بصورت،استفهام و در معنی نفی است.یعنی ما را بکردار سفیهان
ا􀀀 الس اءُ 􀀀 ما فَعَلَ فَُّه 􀀀 ا بِ 􀀀 اسرائیل را چه بگویم؟! أَ تُهْلِکُن
ما هلاك نکن.از تو میخواهیم که محنت را از ما دفع کنی و ما را دچار هلاکت نسازي.منظور از کردار سفیهان،پرستش
گوساله است.
موسی گمان می کرد،هلاکت آنها بخاطر گوساله پرستی بنی اسرائیل کم خرد میباشد.
برخی گفته اند:منظور سؤال رؤیت است.
إِلاّ فِتْنَتُکَ
􀀀
إِنْ هِیَ
:این لرزش شدید که بر اندام اینان افتاده است،چیزي نیست جز آزمایش و سخت کردن عبادت و تکلیف به صبر بر آنچه تو بر
ما نازل کرده اي.
توبه 126 )یعنی ) « امٍ مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْنِ 􀀀 یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ ع 􀀀 أَ وَ لا » این معنی از سعید بن جبیر و ابو العالیه و ربیع است.مثل
خداوند سالی یک بار یا دو بار آنها را
ص : 72
دچار بیماري می کند و بوسیلۀ آن بر بندگان سخت می گیرد،تا به عبادت خداوند تن دهند.
أَ حَسِبَ » : اینکه بیماریها و گرفتاریها فتنه نامیده شده،بخاطر اینست که قوه صبر را تقویت می کند.نظیر دیگر آن این آیه است
عنکبوت 2)یعنی آیا مردم گمان میکنند که اگر بگویند ایمان آورده ایم،دچار ) « لا یُفْتَنُونَ 􀀀 آمَنّ وَ هُمْ
ا􀀀 ی النّ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ قَُولُوا
اس􀀀 ُ
سختیهاي دنیا نمیشوند؟ ابن عباس گوید:یعنی این لرزش شدید،چیزي جز عذاب تو نیست.در این آیه نیز خداوند،عذاب را فتنه
. النّ یُفْتَنُونَ (ذاریات 13
ارِ 􀀀 ع نامیده است: یَوْمَ هُمْ لََی
روزي که آنها بر شعلۀ آتش معذب هستند)گویی منظور این است که این هلاکت، چیزي جز عذاب تو نیست که بر اثر کفر و
گوساله پرستی و درخواست رؤیت،دامنگیرشان شده است.
شاءُ 􀀀 شاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَ 􀀀 ا مَنْ تَ 􀀀 تُضِلُّ بِه
:این لرزش را بهر که بخواهی میرسانی و از هر که بخواهی دور می سازي.این معنی از ابن عباس است.برخی گویند:یعنی هر
که را بخواهی بواسطه ترك صبر و نارضایتی از ثواب خود محروم می کنی و هر که را بخواهی،بواسطۀ صبر و رضا بسوي
ثواب خود هدایت می کنی.
ا􀀀 أَنْتَ وَلِیُّن
:تو یاور ما و صاحب اختیار مایی و ما را حفظ می کنی.
افِرِینَ 􀀀 ا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغ 􀀀 ا وَ ارْحَمْن 􀀀 فَاغْفِرْ لَن
:ما را بیامرز و بر ما رحم کن که تو بهترین عیب پوشان و برترین بخشندگانی .
ص : 73
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 156
اشاره
ا􀀀 شاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُه 􀀀 ذابِی أُصِ یبُ بِهِ مَنْ أَ 􀀀 الَ عَ 􀀀 ا إِلَیْکَ ق 􀀀 إِنّ هُدْن
􀀀
ا حَسَ نَهً وَ فِی اَلْآخِرَهِ ا 􀀀 ذِهِ اَلدُّنْی 􀀀 ا فِی ه 􀀀 وَ اُکْتُبْ لَن
( ا یُؤْمِنُونَ ( 156 􀀀 اتِن 􀀀 کاهَ وَ اَلَّذِینَ هُمْ بِآی 􀀀 لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّ
(1)
ترجمه
در این دنیا و در آخرت براي ما نیکی مقرر بدار،زیرا ما بسوي تو بازگشته ایم.
خداوند فرمود:عذابم را بهر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته و بزودي براي کسانی که تقوي دارند و
زکات می دهند و به آیات ما ایمان دارند،واجب خواهم ساخت.
ص : 74
1) -سوره اعراف آیه 156 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 156
اشاره
مقصود
این آیه نیز دنبالۀ دعاي موسی است.میفرماید:
ا حَسَنَهً 􀀀 ذِهِ الدُّنْی 􀀀 ا فِی ه 􀀀 وَ اکْتُبْ لَن
:از خداوند سؤال کرد که در دنیا به ایشان نیکی یعنی نعمت،ببخشد،علت اینکه نعمت،حسنه نامیده شده،با اینکه حسنه، بمعناي
طاعت خداست،این است که:
-1 نعمت مورد قبول نفس است،همانطوري که طاعت مورد قبول عقل است.
-2 نعمت نتیجۀ اطاعت خداست.در اینجا از خدا درخواست می کند که براي او حسنه را بنویسد،زیرا چیزي که نوشته
شود،دوام بیشتري دارد.
وَ فِی الْآخِرَهِ
:مقصود این است که در آخرت نیز براي ما نیکی قرار ده.
: بقره 201 ) « ا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً 􀀀 ا فِی الدُّنْی 􀀀 ا آتِن 􀀀 رَبَّن » : چنان که می فرماید
پروردگارا در دنیا و آخرت براي ما نیکی قرار ده).
برخی گفته اند:حسنه در دنیا ستایش نیکو و در آخرت،مقام عالی است.
برخی گفته اند:حسنه،در دنیا توفیق کار نیک و در آخرت،آمرزش و بهشت است.
ا إِلَیْکَ 􀀀 إِنّ هُدْن
􀀀
ا
:زیرا ما بوسیلۀ توبه،بسوي تو بازگشته ایم.
شاءُ 􀀀 ذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَ 􀀀 الَ عَ 􀀀ق
:خداوند در پاسخ موسی فرمود:هر یک از معصیت کاران را که بخواهم،گرفتار عذاب خواهم کرد،چه ممکنست بعضی از گنه
کاران،مشمول عفو خداوند قرار گیرند.
وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ
:حسن و قتاده گویند:رحمت خداوند در این جهان شامل حال نیک و بد می شود و در روز قیامت،تنها شامل حال مردم متقی
میشود.
ص : 75
عطیه عوفی گوید:درست است که رحمت خداوند همه چیز را فرا گرفته است،اما تنها متقین هستند که از رحمت خداوند
برخوردار می شوند،زیرا کافر در این جهان از برکت وجود مؤمن،در آسایش است،چنان که انسان از نور آتش دیگري
استفاده می کند،اما در آخرت،خود مؤمن از این رحمت استفاده می کند.برخی گفته اند:
یعنی اگر همۀ مردم و موجودات،داخل رحمت بشوند،آنها را فرا می گیرد.لکن کسانی هستند که بگمراهی تن می دهند و
داخل رحمت خدا نمی شوند.در حدیث است که پیامبر مشغول نماز بود،مردي اعرابی گفت:خدایا مرا و محمد را رحم کن و
هیچکس را با ما مورد رحم قرار نده.همین که پیامبر سلام داد،فرمود:چیزي را که وسعت دارد،محدود ساختی!منظور حضرت
رحمت خدا بود.
این روایت،در صحیح بخاري است.
ا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ 􀀀 فَسَأَکْتُبُه
:رحمتم را براي کسانی واجب میسازم که از شرك و بقولی از گناهان کبیره،اجتناب کنند.
کاهَ 􀀀 وَ یُؤْتُونَ الزَّ
:و کسانی که زکات اموال خود را بدهند،زیرا دادن زکات، از واجبات دشوار است.ابن عباس و حسن گویند:یعنی خدا و
رسولش را اطاعت کنند، منظورشان تزکیۀ نفس و تطهیر آن است.
ا یُؤْمِنُونَ 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ هُمْ بِآی
:و کسانی که حجت ها و دلائل ما را مورد تصدیق قرار می دهند.
از ابن عباس و قتاده و ابن جریح روایت شده است که:چون این آیه نازل شد، شیطان گفت:رحمت خداوند شامل من هم می
شود،از اینرو خداوند فرمود:
« ا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ 􀀀 فَسَأَکْتُبُه »
اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ » یهود و نصارا گفتند:ما هم تقوي داریم و زکات هم می دهیم و به آیات خدا ایمان داریم.خداوند با آیۀ بعد
اختصاص به این امت داد . «... الرَّسُولَ
ص : 76
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 157
اشاره
اهُمْ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ 􀀀 اهِ وَ اَلْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْه 􀀀 اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ اَلَّذِي یَجِ دُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی اَلتَّوْر
کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَ َ ص رُوهُ وَ 􀀀 لالَ اَلَّتِی 􀀀 ائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْ 􀀀 اتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ اَلْخَب 􀀀 یُحِلُّ لَهُمُ اَلطَّیِّب
( ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 157 􀀀 اِتَّبَعُوا اَلنُّورَ اَلَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُول
(1)
ترجمه
کسانی که از فرستادة خدا که پیامبري امی است و صفات او را در تورات و انجیل می یابند،اطاعت می کنند.پیامبري که آنها
را به نیکی امر می کند و از بدي نهی می کند.چیزهاي پاکیزه را بر آنها حلال و چیزهاي پلید را بر آنها حرام و بارها و
زنجیرهایی که بر آنهاست،از دوش ایشان بر می دارد.مردمی که به او ایمان آوردند و او را تعظیم و یاري کردند و تابع نوري
که بر او نازل شده بود،شدند،رستگارند.
ص : 77
1) -سوره اعراف آیه 157 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 157
اشاره
قرائت
خوانده اند.ابو علی فارسی (فسایی) ( 1) می گوید:چون این کلمه اسم جنس است،هم شامل « اصرهم » و باقی « آصارهم » ابن عامر
مفرد میشود و هم شامل جمع.در موارد دیگر قرآن هم بصورت مفرد بکار رفته است.علت اینکه ابن عامر جمع آورده،این
است که گویا ارادة انواع گناهان را کرده است.بدیهی است که مصدر هر گاه جمع بسته شود،انواع مصادیق خود را معنی
الاً مَعَ 􀀀 الَهُمْ وَ أَثْق 􀀀 وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْق » : میدهد.بنا بر این اگر این کلمه جمع بسته شود،تا انواع گناهان را معنی دهد بهتر است.مثل
عنکبوت 13 :بارهاي خود را با بارهاي سنگین دیگران بدوش می کشند). ) « الِهِمْ 􀀀 أَثْق
لغت
عزروه:او را یاري کردند و شر دشمن را از سر او کوتاه کردند.
اعراب
یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ
عندهم ..» :این جمله ممکن است استیناف یا بتقدیر
ص : 78
1) -ابو علی حسن بن احمد بن عبد الغفار بن سلیمان بن ابان فارسی فسوي،در علم نحو و عربیت، امام زمان خود بود و در -1
خدمت سلاطین منزلتی داشت.مدتی در حلب،در خدمت سیف الدوله بن حمدان پادشاه حلب باحترام گذرانید.پس عود
بفارس نمود و عضد الدولۀ دیلمی او را احترام تمام فرمود.روزي از او پرسید:چرا می گویید:قام القوم الا زیدا(بنصب زیدا)در
و ابو علی در این « امتنع » است.عضد الدوله فرمود:زید را رفع می دادند به تقدیر « استثنی » جواب گفت: نصب بتقدیر
جواب،کتابی نوشت و عضد الدوله فرمود:من غلامی از أبو علی فسوي در علم نحو می باشم...در سال 377 وفات یافت و او را
چندین کتاب است.مانند کتاب تذکره و مقصور و ممدود و غیرهما.در روضات الجنات نوشته که در کتاب علما
می گویند.رك: فارسنامۀ ناصري صفحه 229 « فارسی » گاهی
یَأْمُرُهُمْ » باشد.ابو علی وجه دوم را قبول ندارد،زیرا دلیلی بر محذوف نداریم.از اینرو به عقیدة وي « انه یامرهم بالمعروف
( مائده 9 )« وعد » تفسیر است براي « لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ » چنان که « مکتوب » تفسیر است براي « بِالْمَعْرُوفِ
مقصود
اکنون در وصف مردم متقی می فرماید:
اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ
اختلاف « امی » :آنان که به نبوت رسول خدا حضرت محمد(ص)که امی هست،معتقدند و از او پیروي می کنند.در بارة معناي
است.
است.یعنی همانطوري که بشر اولی نمی توانست از « امت » -1 یعنی کسی که خواندن و نوشتن نمی داند. 2-این کلمه منسوب به
- عرب است،زیرا عرب از نعمت سواد محروم بود. 3 « امت » هنر کتابت،استفاده کند،او نیز نمی تواند.برخی گفته اند:منظور از
به معناي مادر است.یعنی بر همان حالی است که از مادر،تولد شده و سواد خواندن و نوشتن را ندارد. 4-منسوب « ام » منسوب به
همین معنی از امام باقر(ع) نیز روایت شده است. « مکی » یعنی « امی » یعنی مکه.پس « ام القري » است به
اهِ وَ الْإِنْجِیلِ 􀀀 اَلَّذِي یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْر
:اوصاف او را در کتاب تورات و کتاب انجیل می یابند،زیرا در سفر پنجم تورات آمده است که:
بزودي از نسل برادرانشان پیامبري مثل تو،بپاي می دارم و کلام خودم را در دهانش می گذارم و هر چه به او سفارش کنم به
ایشان می گوید.همچنین در همین سفر آمده است که:خدا ما را از کوه سینا آورد و از کوه ساعیر نور افشانی کرد و از کوه
هاي فاران(حراءِ)آشکار ساخت.در کتاب انجیل،چند جا بشارت داده است که به شما فارقلیط دیگري می دهیم که جهان با او
سپري خواهد شد.در همین کتاب،مسیح به حواریین گفته است:من می روم و فارقلیط،روح حق،که از جانب خود تکلم نمی
کند و شما را بهمۀ حقائق،انذار می کند و امور
ص : 79
وحشتناك را به شما خبر می دهد و مرا مدح می کند و گواه من است،بسوي شما خواهد آمد.نیز در همان کتاب است که:هر
گاه بیاید مردم جهان او را تکذیب می کنند.
اهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ 􀀀 یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْه
:ممکن است که این جمله نیز در تورات و انجیل نوشته شده و متصل به ما قبل خود و شرح حال و توصیف کسی باشد که
رحمت ولایت و محبت،براي او تقدیر شده است و ممکن است این جمله،از خود قرآن و مدحی باشد براي پیامبر
اسلام.مقصود از معروف،حق و مقصود از منکر، باطل است،زیرا عقل ها اولی را به نیکی می شناسند و دومی را به زشتی مورد
انکار قرار می دهند.
برخی گفته اند:معروف،اخلاق نیکو و صلۀ رحم و منکر،بت پرستی و قطع رحم است.این معنی از ابن عباس و داخل در معناي
ائِثَ :این پیامبر،چیزهاي لذتبخش و خوب را براي آنها مباح و چیزهاي زشت 􀀀 اتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَب 􀀀 اول است. وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّب
و مورد تنفر را بر آنها حرام می- کند.برخی گویند:یعنی آنچه که از راه صحیح کسب کرده اند،بر آنها حلال و آنچه که از
راه غلط کسب کرده اند،بر آنها حرام می کند.برخی گویند:یعنی آنچه که راهبان و علما و مردم جاهلیت،بر آنها حرام کرده
اند،حلال و مردار و خون و گوشت خوك را بر آنها حرام می کند.
وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ
:بارهاي سنگینی را از دوش آنها بر می دارد.در اینجا تکلیف هاي سختی که بر بنی اسرائیل لازم شده بود،تشبیه بیار سنگینی
کرده است، زیرا توبۀ بنی اسرائیل این بوده که یکدیگر را بکشند و توبۀ مسلمان،به احترام پیامبر اسلام،این است که قلباً نادم
شود.این معنی از حسن است.ابن عباس و ضحاك و سدي گویند:منظور عهدي است که خداوند در تورات از بنی اسرائیل
را به معناي پیمانی که بر انسان سنگینی « اصر » گرفته بود که بدستورات آن عمل کنند.جامع هر دو معنی،قول زجاج است که
کند،دانسته است.
کانَتْ عَلَیْهِمْ 􀀀 لالَ الَّتِی 􀀀 وَ الْأَغْ
:و پیمان هایی که بر عهده آنها بود و همچون
ص : 80
غلهاي سنگین بر گردن آنها سنگینی می کرد،از گردن آنها بر می دارد.برخی گویند:منظور از این غلها همان امتحاناتی است
که براي آنها پیش آمد.مثل اینکه براي قبول شدن توبه،یکدیگر را بکشند و اگر نقطه اي از بدنشان با بول اصابت کرد،بچینند
و مثل حرمت روز شنبه و حرمت رگ و پیه و قطع عضوي که خطا میکند و وجوب قصاص،نه دیه.
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُول
:آنان که به این پیامبر،ایمان آورده،او را تصدیق و تعظیم و در برابر دشمن از جان او دفاع کردند و از قرآن که نور آن دلها را
گاهی جانشین « مع » روشن می کند،به اطاعت پرداختند،مردمی رستگارند.اینان بمراد خود می رسند و از کیفر،ایمنی دارند.کلمۀ
می شود. « علی » کلمۀ
در روایت است که پیامبر از اصحاب پرسید:ایمان چه کسانی عجیب تر است؟ گفتند:فرشتگان.فرمود:آنها نزد پروردگار
هستند.چه مانعی دارند که ایمان نیاورند؟گفتند:پیامبران.فرمود:به آنها وحی میشود.چرا ایمان نیاورند؟! گفتند:ما.فرمود:من در
میان شما هستم.چرا ایمان نیاورید؟!اینان مردمی هستند که بعد از شما خواهند آمد و کتاب خدا بدستشان خواهد رسید و
« وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ » ایمان خواهند آورد.این است معناي
ص : 81
[ [سوره الأعراف ( 7): آیه 158
اشاره
بِاللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
إِلاّ هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ فَآمِنُوا هِ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً اَلَّذِي لَهُ مُلْکُ اَلسَّ
􀀀
اَلنّ إِنِّی رَسُولُ هِ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 قُلْ ی
( ماتِهِ وَ اِتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 158 􀀀 بِاللّ وَ کَلِ
􀀀
اَلنَّبِیِّ اَلْأُمِّیِّ اَلَّذِي یُؤْمِنُ هِ
(1)
ترجمه
بگو:اي مردم،من فرستادة خدا هستم بسوي همۀ شما،خدایی که پادشاهی آسمانها و زمین از اوست،جز او خدایی نیست،زنده
می کند و می میراند.پس ایمان آورید به خدا و رسولش که پیامبري امی است و بخدا و کلمات او ایمان دارد و از او تبعیت
کنید تا هدایت شوید.
ص : 82
1) -سوره اعراف آیه 158 جزءِ 9 سوره 7 -1
بیان آیۀ 158
اشاره
اعراب
استفاده می شود.لکن حال در اینجا نمی تواند از حرف جر « اللّ
􀀀
رَسُولُ هِ » عامل آن معناي فعلی است که از « کم » جمیعاً:حال از
مقدم شود.
مقصود
اکنون پیامبر ما را امر می کند که تمام مردم،اعم از عرب و عجم را مخاطب قرار دهد.می فرماید:
اللّ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً
􀀀
النّ إِنِّی رَسُولُ هِ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 قُلْ ی
:بگو اي مردم،من از جانب خداوند بسوي همه شما فرستاده شده ام و شما را دعوت به توحید و اطاعت دستورات خود می
براي تاکید است.یعنی من بسوي تمام مردم جهان مبعوث شده ام. « جمیع » کنم.کلمۀ
إِلاّ هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اَلَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّ
:خدایی که هر گونه تصرفی بخواهد در آسمانها و زمین می کند و منازعی ندارد و او را شریکی نیست مردگان را زنده می
کند و زندگان را می میراند.زیرا کسی که قادر بر کاري باشد، بر ضد آن نیز قادر است.
ماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ 􀀀 بِاللّ وَ کَلِ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِي یُؤْمِنُ هِ
􀀀
فَآمِنُوا هِ
:او اول خودش ایمان آورد،سپس شما را دعوت به ایمان کرد.
تکلیف او از تکلیف شما دشوارتر است،زیرا باید رسالت خود را ادا کند و قوانین خدا را بمردم برساند.او بکتابهاي آسمانی
ایمان آورده است.شما به او ایمان بیاورید تا به پاداش و بهشت برسید .
ص : 83
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 159 تا 160
اشاره
اهُ قَوْمُهُ 􀀀 ی إِذِ اِسْتَسْق 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 اطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْن 􀀀 اهُمُ اِثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْب 􀀀 ی أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ( 159 ) وَ قَطَّعْن 􀀀 وَ مِنْ قَوْمِ مُوس
ا عَلَیْهِمُ اَلْمَنَّ وَ 􀀀 مامَ وَ أَنْزَلْن 􀀀 ا عَلَیْهِمُ اَلْغَ 􀀀 اسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْن 􀀀 ا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُن 􀀀 صاكَ اَلْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اِثْنَت 􀀀 أَنِ اِضْرِبْ بِعَ
( کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 160 􀀀 کِنْ 􀀀 ا وَ ل 􀀀 ا ظَلَمُون 􀀀 اکُمْ وَ م 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 ي کُلُوا مِنْ طَیِّب 􀀀 اَلسَّلْو
(1)
ترجمه
و از قوم موسی امتی است که به حق هدایت می کنند و به آن عدالت دارند.
آنها را بدوازده قبیله تقسیم کردیم و به موسی هنگامی که قوم از او آب خواستند،وحی کردیم که عصایت را به سنگ بزن و
از سنگ دوازده چشمه ظاهر شد و هر دسته اي محل آب خوردن خود را می دانست و ابر را برایشان سایه کردیم و عسل و
بلدرچین بر آنها نازل کردیم.از روزي پاکیزة ما بخورید.آنها به ما ستم نکردند،بلکه بخود ستم کردند.
ص : 84
160 جزءِ 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 159 -1
160- بیان آیه 159
اشاره
لغت
به معناي درخت و مفرد « سبط » جمع « اسباط » سبط:از هري گوید:این کلمه به معناي فرقه است که مثنی و جمع و مؤنث ندارد.اما
است. « سبطه » آن
در لغت عرب،این کلمه به معناي اولاد است.
زجاج گوید:صحیح این است که سبط در اولاد اسحاق،بمنزلۀ قبیله در اولاد اسماعیل است،زیرا از هر یک از اولاد
یعقوب،یک سبط و از هر یک از اولاد اسماعیل یک قبیله بوجود آمد.اولی را اسباط و دومی را قبایل نامیدند تا میانشان فرق
باشد.
در حقیقت اسحاق و اسماعیل هر کدام به منزلۀ درختی هستند که از آنها شاخه هایی.
رسته است.علماي علم نسب نیز،شجره نامه درست می کنند و پدر را بمنزلۀ درخت و اولاد را بمنزلۀ شاخه هاي آن قرار می
دهند.
اعراب
اطاً 􀀀 اِثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْب
بدل است از « اسباط » است و حذف شده،از همین جهت است که عدد را مؤنث آورده است.کلمۀ « فرقه » :تمیز عدد
است. « اسباط » صفت « امم » عدد.کلمۀ
مقصود
اکنون بازهم بداستان بنی اسرائیل پرداخته،می فرماید:
ی أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ 􀀀 وَ مِنْ قَوْمِ مُوس
:جماعتی از قوم موسی هستند که مردم را بسوي حق ارشاد می کنند و در حکم خود تابع حق و عادل هستند.
اقوالی است: « امت » در بارة این
-1 اینها مردمی هستند که در پشت کشور چین زندگی می کنند و یک بیابان
ص : 85
شنزار،آنها را از چین جدا می کند.اینها احکام خدا را در معرض تغییر و تبدیل قرار نمی دهند.این قول از ابن عباس و سدي و
ربیع و ضحاك و عطا و روایت از امام باقر(ع) است.گویند:تمام افراد این است،داراي ثروت هستند،شبها براي آنها باران می
بارد،و روزها آفتاب می شود و بزراعت مشغولند،نه ما را به آنها دسترسی هست و نه آنها به ما و در راه حق استوارند.
ابن جریح گوید:در تاریخ آمده است که چون بنی اسرائیل پیامبران خود را کشتند و کافر شدند، از دوازده قبیلۀ آنها یک
قبیله،از آنها بیزاري جستند و با عذر خواهی،از خدا خواستند که میان ایشان جدایی افکند.خداوند در زمین براي آنها راهی
گشود و یک سال و نیم راه پیمودند تا که از پشت چین سر درآوردند.اینان بر دین اسلام هستند و بسوي قبلۀ ما نماز می
خوانند.
گویند:جبرئیل در شب معراج،پیامبر را از آنجا عبور داد و پیامبر قرآن را بر آنها تلاوت کرد و همگی ایمان آوردند و به آنها
امر کرد که در جاي خود بمانند و شنبه را ترك کنند و نماز بخوانند و زکات بدهند.دیگر دستوري به آنها داده نشده است.
ا بِکُمْ 􀀀 جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ جِئْن 􀀀 ذا 􀀀 رائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِ 􀀀 ا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْ 􀀀 وَ قُلْن » : ابن عباس گوید:به همین جهت است که می فرماید
اسراءِ 104 )یعنی: ) « لَفِیفاً
بعد از آن به بنی اسرائیل گفتیم که در زمین ساکن شوید،تا وقتی که وعدة مسیح فرا رسید،شما را بیاوریم.
اصحاب ما روایت کرده اند که:آنها با قائم آل محمد ( 1)،ظهور خواهند کرد.
در روایت است که:ذو القرنین آنها را دید و گفت:اگر دستور داشتم،دوست میداشتم که در میان شما به سر ببرم.
-2 اینها قومی از بنی اسرائیل هستند که در وقت گمراهی قوم،ثابت قدم ماندند.
«... کانُوا یَهْتَدُونَ 􀀀» اینها پیش از ظهور عیسی و نسخ آئین یهود بودند.پس تقدیر آیه
ص : 86
اللّ تعالی فرجه الشریف-حاج مسترحمی.
􀀀
1) -عجل ه -1
است.این قول از ابو علی جبائی است،وي منکر قول اول است.گویند:اگر آنها باقی بودند،بر اثر انکار نبوت محمد(ص)کافر
بودند.اما این مطلب صحیح نیست، زیرا ممکن است آنها از آیین محمد(ص)بی خبر باشند و بنا بر این حکم بکفر آنها نمی
شود و ممکن است از نبوت محمد(ص)مطلع شده و ایمان آورده باشند.
اللّ بن سلام و ابن صوریا و...که ایمان آورده بودند.در حدیث ابو حمزة ثمالی و حکم بن ظهیر است که چون
􀀀
-3 منظور عبد ه
موسی لوحه ها را برگرفت،گفت:خدایا در لوحه ها امتی را می نگرم،که بهترین امتی است که براي مردم خارج شده است،
آنها امر بمعروف و نهی از منکر می کنند.آنها را از امت من قرار ده.خداوند فرمود:
اینان از امت احمد(ص)هستند.گفت:خدایا،در لوحه ها امتی را می نگرم،که در آخر الزمان می آیند و بیش از همه،داخل
بهشت می شوند.آنها را از امت من گردان.
خطاب رسید:آنها امت احمد هستند.عرض کرد:خدایا در لوحه ها امتی را می- نگرم که کتابهاي ایشان در سینۀ ایشان است و
قرائت می کنند.آنها را امت من گردان.
خطاب رسید:آنها هم امت احمد هستند.عرض کرد:خدایا در لوحه ها امتی را می نگرم که به کتاب اول و به کتاب آخر ایمان
می آورند و دجال را می کشند.آنها را امت من گردان.خطاب رسید:آنها امت احمد هستند.عرض کرد:در لوحه ها امتی را می
نگرم که هر گاه یکی از آنها بخواهد کار نیکی انجام دهد و انجام ندهد یک حسنه براي او نوشته می شود و اگر انجام
دهد،ده حسنه.و اگر بخواهد گناهی کند و نکند،گناهی برایش نوشته نمی شود و اگر انجام دهد،یک گناه برایش نوشته می
شود.اینها را امت من گردان.فرمود:اینان امت احمد هستند.گفت خدایا، امتی را می نگرم که براي آنها شفاعت شده و شفاعت
ایشان بدرگاه خدا قبول است،آنها را امت من گردان.فرمود:اینان امت احمد هستند.عرض کرد،خدایا مرا از امت احمد
گردان.ابو حمزه می گوید:دو آیت به موسی داده شد که به امت احمد داده نشده است.
خداوند فرمود:من ترا برسالات و کلامم بر مردم برگزیدم(اعراف 144 ) و نیز فرمود:
« ی أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ 􀀀 وَ مِنْ قَوْمِ مُوس »
و موسی خوشنود شد.در
ص : 87
اعراف 181 :از آفریدگان ما ) « ا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ 􀀀 وَ مِمَّنْ خَلَقْن » . حدیث دیگر است که پیامبر وقتی این آیه را خواند
مردمی هستند که بحق هدایت می کنند و داوري آنها بر طبق آنست)فرمود:خداوند به شما هم نظیر آنچه بقوم موسی داده
بود،عطا کرد.
اطاً أُمَماً 􀀀 اهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْب 􀀀 وَ قَطَّعْن
:بنی اسرائیل را بدوازده قبیله تقسیم کردیم،زیرا فرزندان اسرائیل،دوازده نفر بوده اند و از هر کدام قبیله اي پدید آمد.
علت اینکه خداوند آنها را تقسیم کرد،این بود که در خوردنیها و نوشیدنیها هر کدام تکلیفشان روشن باشد و به رئیس خود
مراجعه کنند و کار موسی آسان شود و کینه و عداوتی میان آنها واقع نشود.
صاكَ الْحَجَرَ... 􀀀 اهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَ 􀀀 ی إِذِ اسْتَسْق 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ أَوْحَیْن
:هنگامی که آنها از موسی طلب آب کردند،به او وحی کردیم که عصاي خود را به سنگ بزند.همین که عصا را به سنگ
زد،دوازده چشمۀ آب،بمدارایی بجریان در آمد.
و در سورة « انبجاس » این آب هنگامی که از سنگ خارج می شد،کم بود و تدریجاً زیاد می شد.بهمین جهت،در اینجا
بکار رفته.فرق این دو کلمه همین است که اولی بمعناي جریان یافتن آب کم و دومی بمعناي جریان یافتن آب « انفجار » بقره
( زیاد است.ما بقی آیه را در سورة بقره تفسیر کرده ایم(آیه 60
ص : 88
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 161 تا 162
اشاره
اتِکُمْ سَنَزِیدُ اَلْمُحْسِنِینَ 􀀀 ابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئ 􀀀 ا حَیْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّهٌ وَ اُدْخُلُوا اَلْب 􀀀 ذِهِ اَلْقَرْیَهَ وَ کُلُوا مِنْه 􀀀 وَ إِذْ قِیلَ لَهُمُ اُسْکُنُوا ه
( کانُوا یَظْلِمُونَ ( 162 􀀀 ما 􀀀 ماءِ بِ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ اَلسَّ 􀀀 161 ) فَبَدَّلَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَیْرَ اَلَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْن )
(1)
ترجمه:
و یاد آور هنگامی که به آنها گفته شد،در این قریه ساکن شوید و از هر جاي آن می خواهید بخورید و از خدا بخواهید که
بار شما را سبک گرداند و در حالی که سجده میکنید،از در داخل شوید تا گناهان شما را بیامرزیم.بزودي بر پاداش نیکو
کاران می افزاییم.کسانی که در میان آنها ظالم شدند،غیر از آنچه به آنها گفته شده بود، گفتند و بر آنها بواسطۀ ستمشان از
آسمان عذاب فرستادیم.
ص : 89
1) -سوره اعراف آیه 161 و 162 جزء 9 سوره 7 -1
162- بیان آیه 161
اشاره
قرائت
به نون و کسر فاء خوانده اند.در سورة بقره « نغفر » بتاء و به صیغۀ مجهول و دیگران « تغفر » اهل مدینه و ابن عامر و یعقوب و سهل
بهتر است. « قیل » باشد.این قرائت،با توجه به « خطیئاتکم » نیز قرائت دوم آمده است و قرائت اول بنا بر این است که نایب فاعل آن
بمفرد و بضم تاءِ خوانده است.ابو « خطیتکم » خطیئاتکم:اهل مدینه و یعقوب و سهل بجمع سالم و بضم تاء خوانده اند.ابن عامر
بجمع سالم و بکسر تاء خوانده اند . « خطیئاتکم » بغیر همزه و بجمع تکسیر خوانده است.دیگران « خطایاکم » عمرو
ص : 90
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 163 تا 164
اشاره
لا تَأْتِیهِمْ 􀀀 لا یَسْبِتُونَ 􀀀 انُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ 􀀀 حاضِ رَهَ اَلْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی اَلسَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیت 􀀀 کانَتْ 􀀀 وَ سْئَلْهُمْ عَنِ اَلْقَرْیَهِ اَلَّتِی
الُوا مَعْذِرَهً 􀀀 ذاباً شَدِیداً ق 􀀀 اَللّ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَ
􀀀
الَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً هُ 􀀀 کانُوا یَفْسُقُونَ ( 163 ) وَ إِذْ ق 􀀀 ما 􀀀 ذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِ 􀀀 کَ
( ی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 164 􀀀 إِل
(1)
ترجمه:
از آنها از قریه اي بپرس که در کنار دریا بود.هنگامی که در روز شنبه که در آن روز ماهیها بر روي آب ظاهر می شدند و در
روزهاي دیگر ظاهر نمی شدند-تجاوز کردند.آنها را بواسطۀ گناهشان،اینطور آزمایش کردیم.و هنگامی که گروهی از آنها
گفتند:چرا مردمی را موعظه می کنید که خداوند آنها را هلاك یا گرفتار عذاب سخت خواهد کرد؟گفتند:براي اینکه عذري
باشد پیش خداوند و به امید اینکه آنها تقوي پیشه کنند.
ص : 91
164 جزءِ 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 163 -1
164- بیان آیه 163
اشاره
قرائت
و قرائت دوم به تقدیر مبتداست. « نعتذر معذره » معذره:حفص به نصب و دیگران به رفع خوانده اند.قرائت اول به تقدیر
لغت
حیتان:جمع حوت.ماهیها یعدون:تجاوز می کنند.
نیز مذهبی است که ظاهر و مستقیم باشد. « شریعت » و« شرعه ». شرع:ظاهر شوندگان
کسی که عذرش مقبول باشد یا نباشد. « معتذر » کسی که عذرش مقبول نیست و « معذر ». معذره:عذر خواهی
اعراب
إِذْ یَعْدُونَ
کذلک:در محل نصب « حیتان » شرعا: حال از « یعدون » إِذْ تَأْتِیهِمْ :در محل نصب به «... سلهم عن عدوهم اذ » :به تقدیر
باشد لکن وجه اول بهتر است. « تاتیهم » حال از « کذلک » که استیناف است.ممکن است « نبلوهم » به
لِمَ تَعِظُونَ
« عم » و« علام » و « فیم » و« مم » ست که الف حذف شده.مثل « لما » :در اصل
مقصود
اکنون خداوند به بیان یکی دیگر از اخبار بنی اسرائیل پرداخته،می فرماید:
ص : 92
حاضِرَهَ الْبَحْرِ 􀀀 کانَتْ 􀀀 وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ الَّتِی
بود. « ایله » :اي محمد،بعنوان توبیخ و سرکوفت،از بنی اسرائیل در بارة قریه اي سؤال کن که بر کنار دریاي
این قول از ابن عباس است.برخی گفته اند:مدین و زهري گوید:طبریه است.
لا تَأْتِیهِمْ 􀀀 لا یَسْبِتُونَ 􀀀 انُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ 􀀀 إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیت
:هنگامی که در روز شنبه،با شکار ماهی از حد خود تجاوز می کردند.
زیرا در روز شنبه ماهی ها بر روي آب ظاهر می شدند و در روزهاي دیگر زیر آب می رفتند.این معنی از ابن عباس
است.ضحاك گوید:در روز شنبه ماهی ها در روي آب،بدنبال هم قرار می گرفتند.حسن گوید:در آن روز ماهی ها مثل بره
سفید تا در خانه هاي ایشان می آمدند،زیرا ایمن بودند.
در اینکه چگونه ماهی را در روز شنبه،صید می کردند،اختلاف است.
برخی گویند:روز شنبه،تور ماهیگیري را بدریا می انداختند،تا ماهی ها بدام بیفتند ولی تور را روز بعد از آب بیرون می
کشیدند.بدیهی است که چنین عملی براي آنها که از شکار ماهی ممنوع شده بودند،در حکم شکار ماهی و حرام بود.عکرمه
از ابن عباس روایت کرده است که حوضچه هایی درست کرده بودند و ماهی ها را در آنها گرفتار و روزهاي دیگر صید می
کردند.حسن گوید:در روز شنبه،ماهی را صید می کردند و می خوردند.
کانُوا یَفْسُقُونَ 􀀀 ما 􀀀 ذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِ 􀀀 کَ
:ما آنها را بر اثر گناهشان،اینطور آزمایش میکردیم.
اللّ مُهْلِکُهُمْ
􀀀
الَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً هُ 􀀀 وَ إِذْ ق
:بنی اسرائیل سه فرقه شده بودند:یک فرقه،صید ماهی می کردند و یک فرقه ساکت بودند و صید نمی کردند و یک فرقه،صید
نمی کردند و موعظه می کردند.آنها که ساکت بودند،گفتند:چرا مردمی را موعظه می کنید که خداوند آنها را هلاك خواهد
کرد؟!این مطلب را از این جهت می گفتند،که از تأثیر موعظه،مایوس بودند،زیرا امر بمعروف،وقتی واجب است که انسان
مایوس نباشد.این معنی از جبائی است.یعنی براي کسی که موعظه
ص : 93
را قبول نمیکنند موعظه سودي ندارد.خداوند آنها را در این جهان هلاك خواهد کرد.
ذاباً شَدِیداً 􀀀 أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَ
:یا اینکه آنها را در آخرت،عذاب سختی خواهد کرد.
ی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ 􀀀 الُوا مَعْذِرَهً إِل 􀀀ق
:گفتند:ما بمنظور انجام وظیفه و اینکه پیش خداوند معذور باشیم و مورد مؤاخذه قرار نگیریم و به امید اینکه آنها به موعظۀ ما
گوش کنند،موعظه می کنیم .
ص : 94
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 165 تا 168
اشاره
ا􀀀 فَلَمّ عَتَوْا عَنْ م
ا􀀀 ی ( 165 ) ک فَْسُقُونَ انُوا 􀀀 ما 􀀀 ب بِ بِعَذ ئَِیسٍ ابٍ 􀀀 ظَلَم ا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا اَلَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلسُّوءِ وَ أَخَذْنَا اَلَّذِینَ وُا 􀀀 فَلَمّ نَسُوا م
ا􀀀
ذابِ إِنَّ رَبَّکَ 􀀀 امَهِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ اَلْعَ 􀀀 ی یَوْمِ اَلْقِی 􀀀 خاسِئِینَ ( 166 ) وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِل 􀀀 ا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً 􀀀 نُهُوا عَنْهُ قُلْن
اتِ وَ 􀀀 اهُمْ بِالْحَسَ ن 􀀀 ذلِکَ وَ بَلَوْن 􀀀 اَلصّ وَ مِنْهُمْ دُونَ
الِح 􀀀 اهُمْ فِی اَلْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ وُنَ 􀀀 اَلْعِق وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 167 ) وَ قَطَّعْن ابِ􀀀 لَس َرِیعُ
( اتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 168 􀀀 اَلسَّیِّئ
(1)
ترجمه:
همین که تذکرات را از یاد بردند،کسانی را از بدي نهی می کردند،نجات دادیم و ستمکاران را بواسطۀ گناهشان به عذابی
سخت گرفتار کردیم و چون سرکشی کردند و نهی ما را نپذیرفتند،به آنها گفتیم:بوزینگانی مطرود باشید. و یاد آور هنگامی
که خداوند اعلام کرد که تا روز قیامت،کسانی بر آنها مسلط می کند که آنها را به سختی عذاب کنند،کیفر خدایت سریع و
او آمرزگار و رحیم است.
و آنها را در زمین متفرق ساختیم.گروهی شایسته ماندند و گروهی در مرتبۀ پایینتر قرار گرفتند و آنها را به نیکی ها و بدیها
مبتلا کردیم.شاید بازگشت کنند.
ص : 95
1) -سوره اعراف آیه 165 تا 168 جزء 9 سوره 7 -1
166- بیان آیه 165
اشاره
قرائت
به « بیئس » به باء مکسور و همزة ساکن خوانده است.ابو بکر « بئس » به باءِ مکسور و یاء خوانده اند.ابن عامر « بیس » بئیس:اهل مدینه
باءِ مفتوح و یاء ساکن و همزة مفتوح خوانده و دیگران طبق متن قرائت کرده اند.
در اینجا بجاي « بئس » ابو علی گوید:قرائت متن یا صفت و بمعناي شدید یا مصدر است قرائت ابن عامر بنا بر این است که فعل
قرائت ابو بکر بنا بر این است که صفت باشد بر وزن ضیغم و حیدر.قرائت اهل مدینه، « قیل و قال » اسم بکار رفته باشد.مثل
بخاطر این ممکن است باشد که همزه قلب بیاءِ شده است.
لغت
بئیس:دشوار.
عتو:سرکشی و ارتکاب بدترین گناه ها.
خاسئ:مطرود.
مقصود
اشاره
کانُوا یَفْسُقُونَ 􀀀 ما 􀀀 ذابٍ بَئِیسٍ بِ 􀀀 ا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَ 􀀀 فَلَمّ نَسُوا م
ا􀀀
:همین که مردم این قریه،موعظه ها و اندرزهاي نصیحت کنندگان را فراموش کردند و هم چنان به شکار ماهی ادامه دادند.
نصیحت کنندگان را نجات دادیم و کسانی را که بخود ستم می کردند،بواسطۀ گناهشان گرفتار عذابی سخت کردیم.این
عذاب پیش از آنکه بصورت میمون مسخ شوند، دامنگیرشان شد.چنان که جبائی گفته است.در اینجا بیان نکرده است که سر
انجام فرقه اي که ماهی صید نمی کردند از موعظه هم خود داري می کردند،چه شد؟آیا
ص : 96
نجات یافتند یا هلاك شدند؟از ابن عباس در بارة آنها سه قول روایت شده است:
-1 دو فرقه نجات یافت و یک فرقه هلاك شد 2-دو فرقه هلاك شد و یک فرقه نجات یافت 3-حال فرقه اي که نهی نمی
کرد،معلوم نیست.
عکرمه گوید:بر ابن عباس داخل شدم.قرآن در برابرش بود و گریه می کرد و این آیه را می خواند.سپس گفت:می دانم که
خداوند کسانی را که ماهی صید می کردند،هلاك کرد و کسانی که آنها را نهی می کردند،نجات داد.نمیدانم با کسانی نهی
نمی کردند،چه کرد؟!این است حال ما و رفتار ما!جبائی هم همین قول را اختیار کرده است.
حسن گوید:فرقۀ سوم را نجات داد،زیرا آنها متوجه نهی خدا بودند و براي امر بمعروف و نهی از منکر،هیچ چیز بهتر از این
نیست که آنها می گفتند:قومی که بدست خدا هلاك خواهند شد،موعظه نکنید که گوش نمی کنند.اینها مؤمن بودند و
کشتن مؤمن بدتر از خوردن ماهی است.
خاسِئِینَ 􀀀 ا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً 􀀀 ا نُهُوا عَنْهُ قُلْن 􀀀 فَلَمّ عَتَوْا عَنْ م
ا􀀀
:همین که از اطاعت دستور خداوند سر پیچی کردند و با گستاخی براه معصیت رفتند و از بازگشت، امتناع کردند،آنها را
بصورت بوزینگان مسخ کردیم و آنها را مطرود ساختیم.زجاج می گوید:ممکن است آنها از خداوند شنیده باشند که به آنها
می گوید:بوزینگانی مطرود باشید!و این معنی براي نشان دادن عظمت بلایی که نازل شد،رساتر است.
قتاده گوید:تمام زنان و مردان بصورت بوزینگان دم دار در آمدند و مثل بوزینه ها صدا می کردند.ابن عباس گوید:سه روز
زنده ماندند و مردم آنها را تماشا کردند، سپس هلاك شدند و نسلی از آنها باقی نماند.هیچیک از انسانی که مسخ
شدند،بیشتر از سه روز باقی نماندند.مقاتل گوید:هفت روز زنده ماندند.حسن گوید:زاد و ولد هم کردند.اما این قول صحیح
نیست،زیرا معلوم است که بوزینگان و همچنین سگان از اولاد آدم نیستند.ابن مسعود روایت کرده است که پیامبر
فرمود:خداوند
ص : 97
کسی را مسخ نکرد که براي او نسلی قرار بدهد.
داستان
گویند:این قصه،در زمان داود،واقع شد.ابن عباس گوید:به آنها دستور داده شد که روز آدینه را انتخاب کنند،آنها شنبه را
اختیار کردند،از اینرو مأمور شدند که ماهی شکار نکنند و آن روز را احترام کنند.در آن روز ماهی هاي سفید و فربه،طوري بر
روي آب می آمدند که سطح آب را می پوشاندند.مدتی آنها را شکار نمیکردند.تا اینکه شیطان به آنها گفت:شما در روز
شنبه باید ماهی بگیرید.حوضچه ها و تورهایی درست کنید و ماهی را بدام افکنید و در روز یکشنبه بگیرید.
ابن زید گوید:یکی از آنها یک ماهی گرفت و ریسمانی بگوشش بست و روز یکشنبه او را از آب بیرون کشید و گوشتش را
خورد.دیگران او را ملامت کردند و چون دیدند برایش عذاب نازل نشد،خودشان هم به همین کار مبادرت کردند.جمعیت
آنها حدود دوازده هزار نفر بود و چنان که گذشت،سه فرقه شدند.
فرقه اي که موعظه می کرد،از آنها جدا شد.روز دیگر دیدند کسی بیرون نمی آید، وقتی که درها را گشودند،با یک مشت
میمون رو برو شدند که همه گریه می کردند.
گفتند:آیا ما شما را نهی نکردیم؟آنها با سر اشاره می کردند که:بله!!! قتاده گوید:جوانان بوزینه و پیران خوك شدند .
ص : 98
168- بیان آیه 167
اشاره
9
اعراب:
ذلِکَ􀀀 وَ مِنْهُمْ دُونَ
در محل رفع و مبتداست.لکن منصوب است. « دون » :کلمۀ
مبتدا و فاعل است.ممکن است گفته « امَهِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ 􀀀 یَوْمَ الْقِی » در « یوم » منصوب و فاعل و « لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ » در « بین » مثل اینکه
صفت آن است. « دون » شود:مبتدا محذوف و
مقصود:
اکنون خداوند،پیامبر گرامی اسلام را مخاطب ساخته،می فرماید:
ذابِ 􀀀 امَهِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَ 􀀀 ی یَوْمِ الْقِی 􀀀 وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِل
:
اي محمد،بخاطر داشته باش که خداوند اعلام کرده است که بر قوم یهود،تا روز قیامت، کسانی را مسلط میکند که آنها را
گرفتار شکنجه کنند و از آنها جزیه بگیرند.همۀ مفسران می گویند:منظور امت محمد(ص)است.از امام باقر(ع)نیز روایت شده
است.
از این آیه بر می آید که یهود تا روز قیامت،دولت و عزتی نخواهند داشت.این تسلط، به این معنی است که دست آنها را-اگر
مریم 83 :ما شیاطین را بر ) « کافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَ  زا 􀀀 اطِینَ عَلَی الْ 􀀀 أَنّ أَرْسَلْنَا الشَّی
􀀀
ا » : چه از راه معصیت باشد-بر سر یهودیان باز گذارد.مثل
ابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ :خداوند نسبت به کسانی که سزاوار 􀀀 سر کافران می فرستیم تا آنها را بفریبند) إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِق
باشند،زود کیفر می رساند و نسبت به نیکان آمرزگار و رحیم است.
اهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً 􀀀 وَ قَطَّعْن
:ابن عباس و مجاهد گویند:یعنی یهودیان را در بلاد،دسته دسته متفرق کردیم.این تفرقه بخاطر اختلاف هدف و مسلک است
و مایۀ ذلت و خواري آنهاست،نمی توانند بیکدیگر کمک کنند.برخی گویند:خداوند به این جهت
ص : 99
آنها را متفرق کرد که بصلاحشان بود.گروهی صالح شدند و گروهی عاصی.
ذلِکَ􀀀 الصّ وَ مِنْهُمْ دُونَ
الِح 􀀀 مِنْهُمُ وُنَ
:گروهی از بنی اسرائیل از لحاظ ایمان و اعتقاد،شایستگی نشان دادند و گروهی در مرتبه اي پایینتر قرار گرفتند،زیرا هم
صواب می کردند و هم گناه.
این داستان مربوط به قبل از ارتداد آنهاست.یعنی پیش از بعثت حضرت عیسی ع برخی گفته اند:یعنی گروهی به نبوت
حضرت عیسی(ع)و حضرت محمد(ص)ایمان می آورند و گروهی ایمان نمی آورند.
اتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 􀀀 اتِ وَ السَّیِّئ 􀀀 اهُمْ بِالْحَسَن 􀀀 وَ بَلَوْن
:و آنها را به خوشی و سختی و آسایش و ناراحتی مبتلا کردیم، زیرا نعمتها انسان را بیاد خدا می اندازند و بلاها انسان را وادار
می کنند که از خداوند در خواست نجات و آسایش کند،در نتیجه،انسان بسوي خدا بازگشت می کند.
ممکن است گفته شود:آنها هرگز در راه دین نبوده اند که بسوي آن بازگشت کنند.پاسخ این است که چنین تعبیراتی در این
موارد مانعی ندارد.چنان که به کسی که می خواهد در مهلکه بیفتد،می گویند:به راه راست باز گرد.
برخی گویند:یعنی به اصل فطرت،بازگشت کنند .
ص : 100
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 169 تا 170
اشاره
ا وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَ لَمْ یُؤْخَذْ 􀀀 ی وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَن 􀀀 ذَا اَلْأَدْن 􀀀 ابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ ه 􀀀 فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا اَلْکِت
لا تَعْقِلُونَ ( 169 ) وَ اَلَّذِینَ 􀀀 اَلدّ اَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَ
ار 􀀀 ا فِیهِ وَ 􀀀 اَللّ إِلَّا اَلْحَقَّ وَ دَرَسُوا م
􀀀
لا یَقُولُوا عَلَی هِ 􀀀 ابِ أَنْ 􀀀 اقُ اَلْکِت 􀀀 عَلَیْهِمْ مِیث
( لا نُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُصْلِحِینَ ( 170 􀀀 إِنّ
􀀀
لاهَ ا 􀀀 امُوا اَلصَّ 􀀀 ابِ وَ أَق 􀀀 یُمَسِّکُونَ بِالْکِت
(1)
ترجمه:
پس از آنها افرادي آمدند که وارث تورات شدند و متاع این جهان را ترجیح می دادند و می گفتند:خداوند ما را می آمرزد و
اگر متاعی مثل آن بدستشان می آمد می گرفتند-آیا پیمان تورات از آنها گرفته نشده است که در بارة خداوند جز سخن حق
نگویند؟-و مطالب تورات را می خواندند و خانۀ آخرت،براي مردم متقی،بهتر است.
آیا تعقل نمی کنید؟کسانی که به کتاب چنگ می زنند و نماز را بپاي می دارند،بدانند که ما اجر مردم شایسته را ضایع نمی
کنیم.
ص : 101
170 جزء 9 سره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 169 -1
170- بیان آیۀ 169
اشاره
قرائت:
یمسکون:ابو بکر به سکون میم و دیگران بفتح میم و تشدید سین خوانده اند و هر دو بیک معنی است.
لغت:
خلف:قرنی که بدنبال قرنی دیگر آید و چیزي که بجاي چیزي دیگر نصیب انسان شود.این چیز ممکن است بد.و ممکن است
خوب باشد.لبید گوید:
ذهب الذین یعاش فی اکنافهم
و بقیت فی خلف کجلد الاجرب
یعنی:آنهایی که در پناه آنها زندگی می شد،رفتند و در میان مردمی گرفتار شدم که مزاحم هستند.
هر گاه این کلمه بفتح لام استعمال شود،بیشتر معناي عوض و جانشین خوب می دهد.
عرض:چیزي که عارض شود.
درس:قرائت مکرر کتاب.درس منزل،یعنی خانه اي که زیاد در معرض باد و باران قرار گرفته و ویران شده است و اثري از او
باقی نمانده.
تمسک:امساك و چنگ زدن.
اعراب
ما » أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ... إِلَّا الْحَقَّ :جمله معترضه.وقف جز بر سر « خلف » ابَ :صفت براي 􀀀 وَرِثُوا الْکِت « ورثوا » یاخذون:حال از ضمیر
جایز نیست. « فیه
ص : 102
لا نُضِیعُ... 􀀀 إِنّ
􀀀
ا
خبر اَلَّذِینَ یُمَسِّکُونَ...
مقصود
اکنون خداوند در پیرامون اخلاف بنی اسرائیل می فرماید:
ی􀀀 ذَا الْأَدْن 􀀀 ابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ ه 􀀀 فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِت
:آنها رفتند و قومی دیگر،بجاي آنها وارث تورات شدند اینها تنها بدنیا و منافع عارضی و غیر پایدار آن توجه داشتند.این معنی
از ابن عباس است.زیرا متاعهاي دنیوي همه عرضی و ناپایدار است.برخی گویند:رشوه خواري و حکم به ستم می کردند.
دنیاست که « ادنی » برخی گویند:حکم بحق می کردند و رشوه می گرفتند.همۀ این منافع،از عوارض پست دنیا بود.منظور از
پست یا نزدیک است.
ا􀀀 وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَن
:اینان هر چه بدست آوردند،خواه حلال و خواه حرام، مورد استفاده قرار می دادند و می گفتند:خداوند ما را می بخشد.
وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ
:در عین اینکه آرزوي مغفرت می کردند، از سر منافع دنیوي نمی گذشتند و با حرص و ولع،دنبال کسب ثروت بودند.
ابن عباس و سعید بن جبیر و مجاهد گویند:اگر به رشوه یا مال حرامی دست می یافتند،حلال می شمردند و بیمی بدل راه نمی
دادند.حسن گوید:اینان سیر نمی شدند.
اللّ إِلَّا الْحَقَّ
􀀀
لا یَقُولُوا عَلَی هِ 􀀀 ابِ أَنْ 􀀀 اقُ الْکِت 􀀀 أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیث
:آیا از این رشوه خواران که در آرزوي آمرزش خداوند،بودند،پیمان گرفته نشده بود که بخدا دروغ نبندند و جز آنچه در
تورات بر موسی نازل شده است،بذات پاکش نسبت ندهند.بدیهی است که در تورات نیامده است که:هر کس اصرار بر
معصیت داشته باشد به مغفرت خداوند می رسد.
ا فِیهِ 􀀀 وَ دَرَسُوا م
وَرِثُوا » :اینها کتاب تورات را مکرر می خواندند و بدستورات آن توجه داشتند.برخی گویند:این جمله،معطوف است بر
یعنی الان وارث کتاب شدند و مطالب آن را خواندند و تضییع کردند. « ابَ􀀀 الْکِت
ص : 103
الدّ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ
ار 􀀀 وَ :آنچه خداوند در بهشت وعده کرده است، براي مردم متقی بهتر است.
لا تَعْقِلُونَ 􀀀 أَ فَ
لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ : 􀀀 إِنّ
􀀀
لاهَ ا 􀀀 امُوا الصَّ 􀀀 ابِ وَ أَق 􀀀 :چرا تعقل نمی کنید تا به درستی فرمان خدا پی ببرید؟! وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِت
مجاهد و ابن زید گویند:یعنی کسانی که بتورات چنگ می زنند و مطالب آن را تحریف نمی کنند و نماز را-که از هر عبادتی
مهم تر است-انجام می دهند،بدانند که ما اجر مردم شایسته را ضایع نمی کنیم.عطا گوید:منظور از کتاب،قرآن و این آیه در
بارة امت حضرت محمد(ص)است.
ص : 104
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 171 تا 174
اشاره
ا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 171 ) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ 􀀀 اکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اُذْکُرُوا م 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 اقِعٌ بِهِمْ خُ ذُوا م 􀀀 وَ إِذْ نَتَقْنَا اَلْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ و
ذا􀀀􀀀 کُنّ عَنْ ه
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
امَهِ ا 􀀀 ا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 ی شَهِدْن 􀀀 الُوا بَل 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ق 􀀀 مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَل
ذلِکَ نُفَصِّلُ 􀀀 ما فَعَلَ اَلْمُبْطِلُونَ ( 173 ) وَ کَ 􀀀 ا بِ 􀀀 کُنّ ذُرِّیَّهً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُن
ا􀀀 و ا مِنْ قَبْلُ 􀀀 اؤُن 􀀀 ما أَشْرَكَ آب 􀀀 غ ( 172 ) أَوْ تَقُولُوا إِنَّ افِلِینَ 􀀀
( اتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 174 􀀀 اَلْآی
(1)
ترجمه:
و هنگامی که کوه را همچون سر سایه اي بر سر آنها قرار دادیم و پنداشتند که بر سرشان فرو می آید و گفتیم:با جدیت،آنچه
بر شما نازل کرده ایم بگیرید و مطالب آن را بیاد آورید،تا اهل تقوي باشید. و یاد آور هنگامی که خداوند از پشت بنی
آدم،ذریۀ ایشان را درآورد و آنها را بر خویشتن گواه گرفت و گفت:آیا من خداي شما نیستم؟گفتند:آري شهادت دادیم، تا
روز قیامت نگویید:ما از این امر غافل بودیم یا اینکه نگویید:پدران ما قبل از ما مشرك بودند و ما فرزندان آنها و بدنبال آنها
بودیم.آیا ما را بکردار اهل باطل، هلاك می کنی؟بدین ترتیب،آیات را تفصیل می دهیم،براي اینکه بازگشت کنند.
ص : 105
1) -سوره اعراف آیه 171 تا 174 جزءِ 9 سوره 7 -1
بیان آیه 171
اشاره
لغت
نتق:کندن چیزي از ریشه.برخی گویند:به معناي بلند کردن و برخی گویند:به معناي کشیدن است.
ظله:آنچه سایه میاندازد همانند:سقف و ابر و دیوار
مقصود
اکنون بازهم در بارة قوم موسی می فرماید:
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ
:یاد آور هنگامی را کوه را از ریشه برکندیم و بر سر لشکر موسی که مساحت یک فرسخ را فرا گرفته بود،سایه کردیم.تو
گویی قطعۀ ابر یا سقفی بود.
اقِعٌ بِهِمْ 􀀀 وَ ظَنُّوا أَنَّهُ و
:حسن گوید:یعنی یقین کردند که بر سرشان فرو می آید:
رمانی و جبائی گویند:یعنی احتمال قوي می دادند که...
اکُمْ بِقُوَّهٍ 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 خُذُوا م
:به آنها گفتیم:دستوراتی را که در تورات به شما دادیم با جدیت،بگیرید و بدون سستی بکار ببندید.
ا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ 􀀀 وَ اذْکُرُوا م
:و بیاد آورید عهد و پیمانهایی که در آن از شما گرفته ایم.تا تقوي پیشه کنید و از کیفر خدا بترسید.تفسیر این آیه در سورة
بقره گذشت .
ص : 106
بیان آیه 172 تا 174
اشاره
قرائت
گاهی مفرد و گاهی جمع استعمال « ذریه » ذریتهم:کوفیان بصورت مفرد و دیگران بصورت جمع خوانده اند.ابو علی گوید:کلمۀ
ال عمران 3)کسانی که ) « رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً » و کنا ذریه من بعدهم(اعراف 7)مفرد،مثل » می شود.جمع،مثل
را مفرد حساب کرده اند. « ذریه »، جمع بسته اند
بنی » ان تقولوا،او تقولوا:ابو عمر هر دو را بیاء و دیگران هر دو را به تاء خوانده اند.قرائت ابو عمر بخاطر این است که ضمیر به
باشد. « ا لست بربکم » بازگردد و قرائت دیگران براي این است که مانند « آدم
اعراب
مِنْ ظُهُورِهِمْ
.« بنی آدم » :بدل از
أَنْ تَقُولُوا
.« لئلا تقولوا » یا « کراهه ان تقولوا » :بتقدیر
مقصود
اکنون در پیرامون پیمانهایی که با عقول مردم بسته است گفتگو می کند.قبلا هم در بارة پیمانهایی که در کتب آسمانی هست
گفتگو کرد،تا میان دلائل سمعی و عقلی جمع و اقامۀ حجت،کامل گردد.می فرماید، وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ
ی :به آنها بگو که خداوند از پشت بنی آدم،ذریۀ ایشان را بیرون آورد و 􀀀 الُوا بَل 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ق 􀀀 ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَل
آنها را بر خویشتن گواه گرفت و گفت:من خداي شما نیستم؟گفتند:
بله.هستی.
علماي سنی و شیعه،در بارة معناي این آیه و این بیرون آوردن و شهادت
ص : 107
خواستن،اختلاف کرده و چند وجه گفته اند:
-1 خداوند،ذریۀ آدم را بصورت ذرات(ژنها)از صلبش بیرون آورد و آنها را به آدم نشان داد و فرمود:من از ذریۀ تو پیمان می
گیرم که مرا بپرستند و برایم شریک قرار ندهند و روزي آنها با من باشد.سپس به آنها گفت:آیا من خداي شما نیستم؟
گفتند:بله،شهادت می دهیم که خداي ما هستی.به ملائکه فرمود:شما گواه باشید، گفتند:گواهیم.
برخی گفته اند:خداوند در آن حالت به آنها فهم و خرد بخشید،بطوري که خطاب خدا را می شنیدند و می فهمیدند.سپس
آنها را به صلب آدم بازگردانید.مردم همگی در صلب آدم محبوس بودند و خداوند تدریجاً آنها را بیرون می آورد.کسانی
که بر اسلام پایدار بمانند،تابع فطرت نخستین هستند و کسانی که کافر شوند،فطرت نخستین را ترك کرده اند.این وجه،از
جماعتی از مفسرین است.روایاتی هم در اینباره نقل کرده اند که از نظر فنی چندان مورد اعتماد نیستند.
محققین می گویند:ظاهر قرآن با این مطلب،سازش ندارد.زیرا خداوند می گوید:ذریۀ بنی آدم را از پشت بنی آدم گرفت نه از
پشت آدم.سپس خداوند می گوید:اینکار را کردیم تا نگویند:غافل بودیم یا عذر بیاورند که پدرانی مشرك داشته و بر دین
پدران خود بزرگ شده اند،از اینجا بر می آید:که اینان داراي پدرانی مشرك بوده اند.پس منظور صلب آدم نیست.وانگهی
ذریه اي که از صلب آدم بیرون آمد.اگر عاقل نبود که نمی توانست شناسندة توحید باشد و اگر عاقل بود،نباید این عهد و
پیمان را از یاد ببرد،زیرا گرفتن عهد و پیمان در صورتی حجت است که انسان فراموش نکند.اکنون ما طبق این قول باید آن
پیمان را بخاطر داشته باشیم و حال آنکه نداریم.چگونه ممکن است که تمام عقلاي عالم چنین پیمانی را که خود بسته و
امضاء کرده اند،از یاد ببرند؟!ما ملاحظه می کنیم که اهل آخرت، بسیاري از احوال دنیا را می شناسند و اهل بهشت به اهل
.( جهنم می گویند:ما وعدة خدا را حق یافتیم!(اعراف 44
ص : 108
در صورتی که این مطلب صحیح باشد،باید به این صورت باشد که خداوند مردم را در گذشته،مکلف ساخته باشد.آن گاه
آنها را بار دیگر باز گردانده باشد تا آنها را ثواب یا کیفر دهد.بدون اینکه بیاد گذشته باشند و چنین فرضی نتیجه اش درستی
مذهب تناسخ است.
از علی بن عیسی نقل شده است که ابو بکر بن اخشید،می گفت:ممکن است این مطلب صحیح باشد،لکن خداوند این کار را
به این منظور انجام داد که آنها را در راه شکر و نعمت و اقرار به یکتایی قرار دهد و نشان دهد که اساس خلقت انسان، بر
نیکی گذاشته شده است. چنان که روایت شده است که:مردم بر فطرت،زاده اند ( 1)ابو الهذیل در کتاب حجت،حکایت کرده
است که:حسن بصري و اصحابش می گفتند:نعمتی که در بهشت به اطفال داده میشود،پاداش ایمان آنها در عالم ذر است.
-2 مقصود این است که خداوند اولاد آدم را از صلب پدران برحم مادران انتقال داد و تدریجاً آنها را بصورت انسانی کامل و
عاقل و مکلف در آورد و آثار صنع خود را به آنها نشان داد و آنها را متمکن ساخت که دلائل توحید را بشناسند.تو گویی از
آنها شهادت خواست و به آنها گفت:آیا خداي شما نیستم؟آنها تصدیق کردند.
بنا بر این معناي شاهد گرفتن آنها این است که:خداوند از راه آفرینش به آنها توحید خود را فهمانید،زیرا در عقول آنها
دلایلی قرار داد که اثبات یکتایی خدا می کنند و در وجود آنها و غیر آنها شگفتیهایی خلق کرد که براي آنها جاي تردید و
ابهامی باقی نگذارد.بدین ترتیب،درست مثل این است که خداوند با این آیات و دلائل، آنها را به یگانگی خود گواه گرفته
باشد و طوري مطلب را واضع و بدیهی کرده است که مثل این است که آنها زبان به اقرار و اعتراف گشوده اند.گر چه حقیقتاً
ا􀀀 ا أَتَیْن 􀀀 الَت 􀀀 ا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً ق 􀀀 ا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِی 􀀀 الَ لَه 􀀀فَق » : شهادت و اعترافی نبوده است-نظیر این مطلب،این است که خداوند می فرماید
فصلت 11 )یعنی:به آسمان ) « طائِعِینَ 􀀀
ص : 109
1) -شاعر،گوید :مردم همه بفطرت توحید زاده اند این کفر عارضی بود و عارضی نیروي -1
و زمین گفت:به رغبت یا کراهت،بیائید.گفتند برغبت آمدیم.اگر چه واقعاً خداوند چنین نگفته و آنها چنین جوابی نداده
توبۀ 17 )یعنی کفار،بکفر خویشتن گواهی دادند،در حالی که ) « ی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ 􀀀 شاهِدِینَ عَل 􀀀» : اند.نظیر دیگر آن این آیه است
بزبان خویش،چنین اعترافی نکرده اند.لکن عملی که از آنها ظاهر شده،طوري در اثبات کفر آنها صراحت داشته است که
گویی اعتراف کرده اند.
شاعر گوید:
و قالت له العینان سمعا و طاعه
و حدر تا کالدر لما یثقب
یعنی:چشمها به او گفتند:شنیدیم و اطاعت کردیم و همچون دري که سوراخ شود،اشک ریختند.
در محاورات مردم نیز بچنین تعبیراتی بر می خوریم.مثل اینکه انسان می گوید:
اعضا و اندام من به نعمت تو گواهی می دهند یا بعضی از خطبا می گویند:از زمین بپرسید که چه کسی رودها را جاري ساخته
و درختان را غرس کرده و میوه هاي ترا بکمال رسانیده است؟!اگر نتواند بزبان پاسخ گوید،اسبابی فراهم می کند که عبرت
آموز و پاسخ اعتباري است.بررسی سخنان و اشعار و نظم عربی این مطلب را ثابت می کند.این قول از رمانی و ابو مسلم و ابن
اخشید است.
-3 مقصود جماعتی از ذریۀ آدم است که آنها را خلق و عقل آنها را کامل کرد و بزبان فرستادگان خود از آنها اقرار گرفت که
خدا را بشناسند و اطاعتش کنند.آنها نیز اقرار کردند.خداوند آنها را بر خویشتن گواه گرفت که روز قیامت نگویند:ما غافل
بودیم یا پدرانمان مشرك بودند و ما از آنها تقلید کردیم.بدینترتیب،خداوند می خواهد بیان کند که از روي رحمت
خود،کسانی را که عذري دارند،کیفر نمی دهد.این مطلب، مربوط بقومی خاص از بنی آدم است،نه همه،و مؤمن داخل در این
آیۀ نیست.چه می فرماید:اینهایی که پیمان بسته اند،پدران مشرك داشته اند.علاوه بر این فرزندان صلبی آدم از صلب بنی آدم
از زبان ملائکه است.یعنی فرشتگان گفتند:شهادت دادیم تا روز « ا􀀀 شَهِدْن » گرفته نشده اند.این قول از جبائی و قاضی است.جملۀ
قیامت
ص : 110
مطلب تمام شده است.اما این مطلب،هم خلاف « ی􀀀 الُوا بَل 􀀀ق» نگویید....این مطلب را ازهري از بعضی نقل کرده و گوید:بوسیلۀ
ظاهر و هم خلاف قول مفسرین است، زیرا منظور این است که آنها در جواب گفتند:ما شهادت دادیم.نه فرشتگان گفتند:ما
شهادت دادیم.تنها اختلاف در این است که بنی آدم چگونه شهادت داده اند و در این آیه نامی از ملائکه برده نشده است.
افِلِینَ 􀀀 ذا غ 􀀀􀀀 کُنّ عَنْ ه
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
امَهِ ا 􀀀 أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِی
:براي اینکه روز قیامت هنگامی که گرفتار کیفر می شوید،نگویید:ما از این جریان بی خبر بودیم و اطلاعی از آن نیافتیم و
عقل ما کامل نشده بود که در بارة آن بیندیشیم.
کُنّ ذُرِّیَّهً مِنْ بَعْدِهِمْ
ا􀀀 و ا مِنْ قَبْلُ 􀀀 اؤُن 􀀀 ما أَشْرَكَ آب 􀀀 أَوْ تَقُولُوا إِنَّ
:یا اینکه نگویید:
پدران ما که بالغ و عاقل شده بودند،مشرك بودند و ما اطفالی بودیم که هنوز قوة تفکر در ما بکمال نرسیده بود و از فکر آنها
تبعیت می کردیم.بنا بر وجه سوم،یعنی:از شما اقرار گرفتم تا مرا اطاعت کنید و شکر نعمتم را بجاي آورید و روز قیامت
نگویید:ما از پیمانی که بزبان پیامبران گرفته شده بود غافل بودیم و نگویید:پدران ما مشرك بودند و ما هم تربیت یافتۀ آنها
هستیم و از آنها تقلید کردیم.پس جایی براي بهانه تراشی باقی نمانده است.
ما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ 􀀀 ا بِ 􀀀 أَ فَتُهْلِکُن
:و براي اینکه در روز قیامت نگویید:چرا ما را بوسیلۀ رفتار پدران مشرکمان هلاك می کنی؟یعنی هلاك شما بخاطر رفتار
خود شماست،نه رفتار پدران.
اتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 􀀀 ذلِکَ نُفَصِّلُ الْآی 􀀀 وَ کَ
:همانطوري که این آیات را براي شما بیان کردیم،براي سایرین نیز بیان می کنیم و تفصیل می دهیم،تا همه بتوانند به آنها
استدلال کنند و از باطل بسوي حق بازگشت کنند .
ص : 111
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 175 تا 178
اشاره
کِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی 􀀀 ا وَ ل 􀀀 اهُ بِه 􀀀 ا لَرَفَعْن 􀀀 اوِینَ ( 175 ) وَ لَوْ شِئْن 􀀀 کانَ مِنَ اَلْغ 􀀀 طانُ فَ 􀀀 ا فَأَتْبَعَهُ اَلشَّیْ 􀀀 ا فَانْسَلَخَ مِنْه 􀀀 اتِن 􀀀 اهُ آی 􀀀 وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اَلَّذِي آتَیْن
ا فَاقْصُصِ 􀀀 اتِن 􀀀 ذلِکَ مَثَلُ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآی 􀀀 واهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ 􀀀 اَلْأَرْضِ وَ اِتَّبَعَ هَ
اَللّ فَهُوَ اَلْمُهْتَدِي وَ
􀀀
کانُوا یَظْلِمُونَ ( 177 ) مَنْ یَهْدِ هُ 􀀀 ا وَ أَنْفُسَ هُمْ 􀀀 اتِن 􀀀 ساءَ مَثَلًا اَلْقَوْمُ اَلَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآی 􀀀 اَلْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( 176 )
( خاسِرُونَ ( 178 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 مَنْ یُضْلِلْ فَأُول
(1)
ترجمه:
داستان کسی براي آنها تلاوت کن که آیات خود را به او دادیم و از آن جدا شد و شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان
شد.اگر می خواستیم،او را بوسیلۀ آیات بالا می بردیم،ولی به زمین چسبید و از هواي خود پیروي کرد.پس مثل او مانند مثل
سگ است که اگر بر او حمله کنی یا نکنی،زبان خود را بیرون می آورد.این است مثل قومی که آیات خدا را تکذیب
کردند.این داستان را براي آنها نقل کن.باشد که فکر کنند.بد است مثل قومی که آیات خدا را تکذیب و بخویشتن ظلم
کردند.هر که را خدا هدایت کند،هدایت یافته و کسانی را که گمراه کند،از زیانکارانند.
ص : 112
1) -سوره اعراف آیه 175 تا 178 جزءِ 9 سوره 7 -1
بیان آیه 175 تا 178
اشاره
لغت:
نبا:خبر از حادثه اي بزرگ.نبوت نیز از همین کلمه مشتق است.نبی کسی است که خداوند به او خبر داده است.
چسبیدن بزمین. « اخلاد به ارض » اخلاد:سکون دائم
سوزش عطش.در حدیث سعید بن جبیر است که: « لهاث ». لهث:این است که سگ زبان خود را از تشنگی بیرون آورد
زنی که عطش دارد،روزة رمضان را افطار می کند.برخی گفته اند:لهث یعنی نفس زدن « المراه اللهثی انما تفطر رمضان »
شدید.
اعراب:
است.در این کلام « ساء المثل مثلا » است.بنا بر این فعل ماضی غیر متصرف و تقدیر آن « بئس » که به معناي « ساء » مثلا:تفسیر ضمیر
است.این حذفها بخاطر قرینه است. «... مثل القوم » به تقدیر « اَلْقَوْمُ الَّذِینَ » یک حذف دیگر هم هست و آن این است که
مقصود
اکنون خداوند پیامبر خود را امر می کند که داستانی دیگر از بنی اسرائیل را نقل کند.می فرماید:
ا􀀀 ا فَانْسَلَخَ مِنْه 􀀀 اتِن 􀀀 اهُ آی 􀀀 وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَیْن
:داستان کسی براي آنها نقل کن که حجت ها و دلائل خود را به او دادیم و او خود را بجهالت افکند و علم را مثل چیزي که
از پوست کنده شود،از خود دور کرد.
اوِینَ 􀀀 کانَ مِنَ الْغ 􀀀 طانُ فَ 􀀀 فَأَتْبَعَهُ الشَّیْ
:از اینرو شیطان او را دنبال کرد تا گمراهش کند و سر انجام گرفتار گمراهی و هلاکت شد.
ص : 113
برخی گفته اند:منظور از این کس بلعام بن باعور و برخی گفته اند:مردي بود تابع دین موسی و در آن شهري که موسی می
خواست برود و مردم آن کافر بودند،می زیست و اسم اعظم پیش او بود و هر گاه دعا می کرد،مستجاب می شد.ابو حمزه
ثمالی گوید:
اللّ بن
􀀀
او بلعم بن باعور از بنی هاب بن لوط است.و می گوید:نیز بما رسیده است که امیه بن ابی- الصلت ثقفی است.از عبد ه
عمر و سعید بن مسیب و زید بن اسلم و ابو روق نیز روایت شده است. سرگذشت امیه این است که او کتابهاي آسمانی را
خواند و دانست که خداوند پیامبري می فرستد و فکر می کرد آن پیامبر خودش خواهد بود.هنگامی که خداوند حضرت
محمد(ص)را مبعوث کرد،دچار حسد شد و چون بر کشتگان بدر گذشت، پرسید:اینها را که کشته
است؟گفتند:محمد(ص).گفت اگر پیامبر بود،خویشان خود را نمی کشت.وقتی که زندگی را بدرود گفت،پیامبر اسلام از
خواهرش خواست که پاره اي از اشعار وي را بخواند و او چند قصیده،انشاد کرد.در یکی از قصیده ها چنین آمده بود:
پروردگارا،تراست حمد و نعمت و هیچ چیز برتر و بزرگتر از تو نیست.
تو بر عرش آسمان پادشاه و صاحب قدرتی و پیشانی ها بر آستانت سجده می کنند.
در قصیدة دیگر چنین آمده است.
مردم،براي حساب بپا ایستاده اند.برخی بدبخت و معذب.و برخی خوشبخت هستند.
در قصیدة دیگر چنین آمده است:
شما بر خداوند صاحب عرش که به آشکار و نهان آگاه است،عرضه می شوید.
روزي که وعدة خداوند رحمان و رحیم فرا می رسد و وعدة او حتمی است.
خدایا،اگر عفو کنی،امید من همین است و اگر عقاب کنی،بی گناه را عقاب نمی کنی.
پیامبر فرمود:بزبان شعر ایمان آورده و قلبش کافر بود.خداوند این آیه را
ص : 114
در بارة وي نازل فرمود.
برخی گویند:منظور ابو عامر بن نعمان بن صیفی راهب است که پیامبر او را فاسق نامید.او در جاهلیت،از راهبان بود و پوست
مسوخ را می پوشید.وقتی که بمدینه آمد،از پیامبر پرسید:این چه دینی است که آورده اي؟فرمود:دین حنیف ابراهیم را آورده
ام.گفت:من هم بر دین حنیفم.فرمود:تو نیستی زیرا چیزهایی بر آن افزوده اي که از آن نیست.ابو عامر گفت:خداوند دروغگو
را در غربت و بیکسی بمیراند.سپس بشام رفت و منافقان را سفارش کرد که تهیۀ سلاح ببینند.بعد نزد قیصر رفت و لشکري
آورد که پیامبر را از مدینه اخراج کند.سر انجام در شام،با غربت و بیکسی جان سپرد.این قول از سعید بن مسیب است.حسن و
ابن کیسان گویند:منظور منافقین اهل کتاب است که پیامبر را مثل فرزندان خود می شناختند،ولی از آیات خدا اعراض می
کردند.خداوند هم شیطان را بر آنها مسلط ساخت.
قتاده گوید:این آیه مثلی است در بارة کسانی که هدایت بر آنها عرضه شود و از آن روي بگردانند.امام باقر(ع)فرمود:اصل
آیه،در بارة بلعم است.سپس خداوند آن را مثل قرار داده است براي مردمی که اهل قبله هستند و هواي خود را بر هدایت الهی
مقدم می شمارند.در باره این آیات،اقوال دیگري هم هست.ابو مسلم گوید:منظور فرعون است که معجزات پیامبران را نادیده
گرفت:حسن گوید:منظور از آیات،هدایت و دین است.مجاهد گوید:منظور از آیات،نبوت است.لکن این قول صحیح نیست،
زیرا انبیا حجج خدا و منزه از چنین صفتی هستند.
ا􀀀 اهُ بِه 􀀀 ا لَرَفَعْن 􀀀 وَ لَوْ شِئْن
:جبائی گوید:یعنی اگر می خواستیم،مقام او را که از آیات ما روي گردان شد،پیش از آنکه کافر شود،بالا می بردیم.لکن او
را بر همان حال باقی گذاشتیم که ایمان خود را زیاد کند و او کافر شد. بلخی و زجاج گویند:یعنی اگر می خواستیم،میان او و
معصیت فاصله ایجاد می کردیم و این دلیل بر کمال قدرت خداوند است.
واهُ 􀀀 کِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَ 􀀀 وَ ل
:سعید بن جبیر و سدي گویند:یعنی او
ص : 115
بدنیا و لذائذ آن متمایل شد و از روي هواي نفس،دنیا را بر آخرت ترجیح داد.اکنون در بارة او مثل زده،می فرماید:
فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ
:او مثل سگ است که اگر طردش کنی یا نکنی،در همه حال زبان خود را بیرون می آورد.یعنی:هر چه او را موعظه کنی یا
موعظه نکنی،گمراه است.همۀ حیوانات در حال خستگی و ناتوانی زبانشان بیرون می آورند ولی سگ در همه حال.در جاي
دیگر در بارة آنها می فرماید:
اعراف 193 :براي شما فرق نمی- کند که آنها را دعوت کنید یا ساکت باشید)ابو ) « صامِتُونَ 􀀀 واءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ 􀀀 سَ»
مسلم گوید:او را از این جهت به سگ تشبیه کرده است که پستی و بی ارزشی او را برساند.اینکه در بارة زبان بیرون آوردن
می پردازد،اگر چه « مشبه به » سگ گفتگو می کند،از این لحاظ است که عرب چیزي را به چیزي تشبیه می کند.آن گاه بوصف
نباشد.برخی گویند: « مشبه » آن وصف در
تشبیه کردن به سگ،از این لحاظ است که سگ وقتی که زبان خود را بیرون آورد، قصد اذیت دارد.خواه به او حمله کنی یا
حمله نکنی.به کسی که با زبانش مردم را آزار می کند،می گویند:زبانش را مثل سگ از دهانش در آورده است.منظور
در اینجا پارس کردن سگ است.مجاهد گوید:این مثل در بارة کسی است که قرآن می خواند و عمل نمی کند. « لهث » از
ا􀀀 اتِن 􀀀 ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀
:این است صفت کسانی که آیات ما را تکذیب می کنند.ابن عباس گوید:مردم مکه آرزو می کردند که یک نفر از جانب
خداوند براي هدایت آنها فرستاده شود.همین که پیامبر خدا که در بارة او هیچ شکی نداشتند،بسوي آنها آمد،او را تکذیب
کردند و از نعمت هدایت محروم شدند.
فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
:داستان گذشتگان را براي آنها نقل کن باشد که عبرت گیرند و دست از رفتار زشت خود بردارند و دچار بدبختی نشوند.بعد
که در باره مثلی که در بالا زد،می فرماید:
ا􀀀 اتِن 􀀀 ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀
:بد است صفت مردمی که در بارة آنها
ص : 116
چنان مثلی زده شده است.زیرا مثل از روي حکمت و صواب است.آنچه که بد است، صفت آنهاست.
کانُوا یَظْلِمُونَ 􀀀 وَ أَنْفُسَهُمْ
:اینان با تکذیب آیات خدا،از قدر و مقام خود کاستند و بجاي دیگر ضرر وارد نکردند،زیرا گرفتار کیفر می شوند و خداوند
از کفر آنها زیانی نمی برد.چنان که از ایمان و اطاعت آنها نیز نفعی نمی گیرد.
اللّ فَهُوَ الْمُهْتَدِي
􀀀
مَنْ یَهْدِ هُ
:هر کس که خداوند او را براي رسیدن بثواب،هدایت کرده است،بسوي ایمان و خیر هدایت یافته است.چنین هدایتی
مخصوص مؤمنین است.این معنی از جبائی است.
خاسِرُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 وَ مَنْ یُضْلِلْ فَأُول
:و هر که را خداوند از راه بهشت و ثواب بکیفر کفر و گناهش گمراه سازد،زیانکار است و از بهشت و نعمتهاي آن محروم.
کسی است که هدایت خدا را پذیرفته و اجابت کرده است و کسی که خدا او را گمراه کرده،کسی است « مهتدي »: بلخی گوید
که:گمراهی را اختیار کرده و خداوند هم او را بحال خود گذاشته و او را مجبور بترك آن نکرده است .
ص : 117
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 179 تا 181
اشاره
ا􀀀 لا یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ذانٌ 􀀀 ا وَ لَهُمْ آ 􀀀 یُبْصِ رُونَ بِه 􀀀 ا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا 􀀀 یَفْقَهُونَ بِه 􀀀 ا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا 􀀀 وَ لَقَدْ ذَرَأْن
مائِهِ 􀀀 ا وَ ذَرُوا اَلَّذِینَ یُلْحِ دُونَ فِی أَسْ 􀀀 ی فَادْعُوهُ بِه 􀀀 ماءُ اَلْحُسْن 􀀀 لِلّ اَلْأَسْ
􀀀
افِلُونَ ( 179 ) وَ هِ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْغ 􀀀 امِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُول 􀀀 ئِکَ کَالْأَنْع 􀀀 أُول
( ا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ( 181 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 180 ) وَ مِمَّنْ خَلَقْن 􀀀 ا 􀀀 سَیُجْزَوْنَ م
(1)
ترجمه:
بسیاري از جن و انس را براي جهنم آفریده ایم.آنان را دلهایی است که بآن درك نمی کنند و چشم هایی است که به آن
نمی بینند و گوشهایی است که به آن نمی شنوند.
آنان همچون چارپایان بلکه گمراه ترند.آنان مردمی غافل هستند.خدا را نامهاي نیکوست.او را به آن نامها بخوانید و مردمی را
که در آن نامها تغییر می دهند،ترك کنید.بزودي کیفر کردارشان را خواهند دید.از مردمی که آفریده ایم کسانی هستند که
مردم را بحق هدایت و بحق حکم می کنند.
ص : 118
1) -سوره اعراف آیه 179 تا 181 جزءِ 9 سوره 7 -1
بیان آیه 179 تا 181
اشاره
قرائت
یلحدون:حمزه در همه جا بفتح یاءِ و حاء خوانده است.کسایی و خلف نیز در سورة نحل با او موافقت کرده اند،دیگران بضم
یاء و کسر حاء خوانده اند.ابو الحسن گوید:هر دو بیک معنی است.لکن بضم یاء در کلام عرب بیشتر است.شاعر گوید:
( حج 25 ) «.. حادٍ 􀀀 وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ » : یعنی:پیشوا،بخیل و ملحد نیست.در قرآن کریم است « لیس الامام بالشحیح الملحد »
لغت
ذرء:انشاء و خلق اسم:کلمه اي است که دلالت بر معنی کند بطور اشاره و فعل کلمه اي است که دلالت بر معنی کند بطور
افاده و صفت کلمه اي است که از یک اصل گرفته شده و تابع اسم است.
الحاد:انحراف از راه راست.لحد قبر هم بهمین مناسبت است که در کنار قبر است.
اعراب
قصص 8) یعنی او را گرفتند و سر انجام دشمنشان شد.در حالی ) « فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُ  وا » لجهنم:لام عاقبت.مثل
.( قصص 9 ) « قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ » : که او را گرفته بودند که نور چشمشان باشد.چنان که زن فرعون گفت
شاعر گوید:
و ام سماك فلا تجزعی فللموت ما تلد الوالده
یعنی:اي ام سماك،شیون مکن که هر چه مادر بزاید،سر انجام می میرد.
ص : 119
علی بن عیسی گوید:این لام براي اضافه است که گاهی مفید علت و گاهی مفید شبه علت است.
مقصود
اکنون در بارة سر انجام و عاقبت کفار می فرماید:
ا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ 􀀀 وَ لَقَدْ ذَرَأْن
:بسیاري از جن و انس را براي جهنم آفریده ایم و بر اثر کفر و انکار و سوء اختیار،سر انجام بجهنم خواهند رفت.در جاي دیگر
ذاریات 56 )یعنی جن و انس را براي عبادت آفریده ایم.پس خلقت انسانها ) « إِلاّ لِیَعْبُدُونِ
􀀀
ا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ 􀀀 وَ م » : می فرماید
براي عبادت است نه براي جهنم.
مقصود تمام کسانی است که خداوند می داند که ایمان نمی آورند و سر انجام بجهنم می روند.
ا􀀀 لا یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ذانٌ 􀀀 ا وَ لَهُمْ آ 􀀀 لا یُبْصِرُونَ بِه 􀀀 ا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ 􀀀 لا یَفْقَهُونَ بِه 􀀀 لَهُمْ قُلُوبٌ
:آنها دلهایی دارند که بر اثر عدم تدبیر،حق را درك نمی کنند و چشمهایی دارند که راه راست را نمی بینند و گوشهایی
دارند که موعظه را نمی شنوند.مقصود این است که آنها از فهمیدن و دیدن و شنیدن اعراض دارند و بواسطۀ استفاده نکردن
( کر و لال و کور هستند.آیه 18 ) « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ » : از این آلات،مثل کسی هستند که اینها را ندارند.در سورة بقره می فرماید
امِ: اینها-در آیات خدا دقت نمی کنند و بوسیلۀ آنها بیکتایی خدا و صدق انبیا استدلال نمی کنند-از لحاظ فهم 􀀀 ئِکَ کَالْأَنْع 􀀀 أُول
و درك،شبیه چارپایان هستند.
بَلْ هُمْ أَضَلُّ
:بلکه از چارپایان هم گمراه ترند،زیرا چارپایان،هر گاه از کاري ممنوع شوند،ترك می کنند و هر گاه براهی هدایت
شوند،پیش می روند.اما اینها بر اثر کفر و سرکشی براه خیر هدایت نمی شوند،با اینکه خداوند به آنها عقلی بخشیده است که
نیک و بد را تمیز دهند.برخی گویند:اینکه آنها را گمراه تر از چارپایان می داند،بخاطر این است که چارپایان قوة تمیز ندارند
و لذا ملامتی هم بر آنها نیست، ولی اینان قوة تمیز دارند و از آن استفاده.نمی کنند.و آن گهی چارپایان اگر اطاعت
ص : 120
نمی کنند،معصیت هم نمی کنند.
افِلُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْغ 􀀀 أُول
:اینها از آیات و براهین من و از استدلال به آنها غافل هستند.ولی چار پایان،رام و فرمانبر می باشند.برخی گویند:یعنی از عذاب
آخرت غافلند.
ی􀀀 ماءُ الْحُسْن 􀀀 لِلّ الْأَسْ
􀀀
وَ هِ
:خدا را نامهاي نیکوست،زیرا معانی آنها پسندیده است.مثل جواد،رحیم،رزاق و کریم،همۀ اسماي خداوند داخل در این جمله
است این اسماء بر چند قسم هستند:برخی مربوط به صفات ذات هستند.مثل:عالم،قادر، حی،اله،قدیم،سمیع و بصیر.برخی هم
مربوط به صفات فعل هستند،مثل:خالق، رازق،مبدع،محیی و ممیت.برخی هم مربوط به تنزیه و نفی صفات نقص هستند.
مثل:غنی،واحد،قدوس...
صفاتی است که انسان را بطرف خود متمایل می کند مثل عفو و رحمت.نه خشم و انتقام. « حسنی » برخی گویند:مقصود از
ا􀀀 فَادْعُوهُ بِه
اللّ ،یا رحمان،یا رحیم،یا خالق السماوات و الارض تمام نامهاي خداوند،صفاتی
􀀀
:خدا را بنامهاي نیکو بخوانید و بگویید:یا ه
هستند که مفید معنی می باشند و بمنزلۀ اشاره بحاضر هستند.در حدیث است که:خدا را نود و نه اسم است.صد-منهاي-
یک.هر کس آنها را بشمارد،به بهشت می رود.خداوند طاق است و طاق را دوست می دارد.این حدیث در صحیح مسلم
است.
مائِهِ 􀀀 وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْ
:آنان که نام هاي خدا را از معانی واقعی آن بر می گردانند و بر روي بتهاي خود می گذارند و نامها را با کم و زیاد کردن
مشتق می دانند،ترك کن.این معنی از ابن عباس و « منان » را از « منات » و« عزیز » را از « عزي » و« اللّ
􀀀
ه » را از « لات » تغییر می دهند و
مجاهد است.
برخی گویند:یعنی کسانی که خدا را بنامهایی می خوانند که در خور مقامش نیست.این معنی از لحاظ فایده،عمومی تر
است.قول جبائی که می گوید:منظور کسانی است که مسیح را پسر خدا نامیدند،نیز در این قول داخل است.از این آیه
ص : 121
برمی آید که خدا را باید بنامهایی خواند که خودش خوانده است.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 سَیُجْزَوْنَ م
:بزودي جزاي کردار آنها در آخرت داده می شود.
برخی گفته اند:یعنی هم در دنیا و هم در آخرت.
ا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ 􀀀 وَ مِمَّنْ خَلَقْن
:در اینجا خداوند خبر می دهد که در میان انسانهایی که آفریده است،کسانی هستند که مردم را بتوحید و دین حق دعوت و
ارشاد و به حق حکم می کنند.
ابن جریج از پیامبر گرامی روایت کرده است که:این آیه براي امت من است که به حق داد و ستد می کنند.نظیر این امتیاز به
قوم یهود نیز داده شده است:
اعراف 159 ) ربیع بن انس گوید:پیامبر خدا این آیه را خواند و فرمود:گروهی از امت من بر ) «... ی أُمَّهٌ یَهْدُونَ 􀀀 وَ مِنْ قَوْمِ مُوس »
حق پایدار می مانند تا عیسی نازل شود.
عیاشی از امیر المؤمنین(ع)روایت کرده است که:بخدا،این امت،به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند.همۀ این فرقه ها در آتش
تنها این فرقه-که بحق هدایت و بحق حکم می کنند-اهل نجات هستند. «... ا أُمَّهٌ 􀀀 وَ مِمَّنْ خَلَقْن » . هستند،جز یکی
از امام صادق(ع)و امام باقر(ع)نقل شده است که فرمودند:مائیم آن امت
نظم آیات
در وجه اتصال این آیه به سابق،دو وجه گفته اند:
-1 در آیۀ پیش،حال مردمی بیان کرد که از حق غفلت می کنند و در این آیه، حال آنهایی که دعوت بدین حق و حکم بعدل
می کنند.
یعنی مردمی آفریده ایم که صفتشان آن است و مردمی آفریده ایم که صفتشان این «... ا􀀀 ذَرَأْن » -2 این آیه،متصل است به
ص : 122
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 182 تا 186
اشاره
صاحِبِهِمْ مِنْ 􀀀 ا بِ 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 182 ) وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ ( 183 ) أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا م 􀀀 ا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ 􀀀 اتِن 􀀀 وَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی
ی أَنْ یَکُونَ قَدِ 􀀀 اَللّ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَس
􀀀
ا خَلَقَ هُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 184 ) أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ اَلسَّ
􀀀
جِنَّهٍ إِنْ هُوَ
( انِهِمْ یَعْمَهُونَ ( 186 􀀀 ادِيَ لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْی 􀀀 لا ه 􀀀 اَللّ فَ
􀀀
اِقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ ( 185 ) مَنْ یُضْلِلِ هُ
(1)
ترجمه
کسانی که آیات ما را تکذیب کردند،بزودي از جایی که ندانند گرفتارشان می کنیم.آنها را مهلت می دهم،زیرا کیفر من
دشوار است.آیا فکر نمی کنند که صاحب آنها مجنون نیست؟او فقط ترساننده اي آشکار است.آیا در ملکوت آسمانها و زمین
و آنچه خدا آفریده و اینکه شاید اجل آنها نزدیک باشد،نمی اندیشند؟بکدام حدیث، بعد از قرآن،ایمان می آورند؟هر که را
خدا گمراه کند،رهنمایی ندارد و آنان را در سرگردانی رها می کند.
ص : 123
1) -سوره اعراف آیه 182 تا 186 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 182 تا 186
اشاره
قرائت
یذرهم:عراقیان به یاء و کوفیان به جزم و دیگران بنون و رفع خوانده اند.
.( منافقین 10 ) « فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ » : است مثل « فلا هادي له » جزم آن بخاطر این است که:عطف بر محل
لغت
استدراج:فرا گرفتن تدریجی.
املاء:تاخیر و مهلت.
متین:قوي و سخت کید:مکر.
جنه:جنون.
ملکوت:ملک اعظم که متعلق به مالکی باشد که مملوك نباشد.
مقصود:
قبلا در بارة کسانی که اهل هدایت و ایمانند،سخن گفت.اینک در بارة کسانی که تکذیب آیات می کنند،می فرماید:
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 ا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی
:آنان که قرآن و معجزات پیامبر را تکذیب کردند،بطوري که ندانند،آنها را بتدریج گرفتار می کنیم، تا ناگهان گرفتار آیند و
انبیاء 40 :ناگهان آنها را فرا می گیرد و ) « ا􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّه 􀀀 بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَهً فَتَبْهَتُهُمْ فَ » : نتوانند نجات یابند.چنان که می فرماید
آنها را مبهوت می کند و نمی توانند آن را رد کنند) برخی گویند:ممکن است منظور عذاب آخرت باشد.یعنی ما عذاب
آخرت را
ص : 124
تدریجاً به آنها نزدیک می کنیم،تا در آن گرفتار شوند.برخی گویند:یعنی طوري آنها را می گیریم که ندانند از کدام راه
رفتند،زیرا همه بسوي من باز گشت می کنند.
هیچکس بر من غالب نمی شود و سبقت نمی گیرد.و از دست من فرار نمیکند.برخی گویند:یعنی آنها را هلاك می کنیم و از
روي زمین بر می داریم.ضحاك گوید:یعنی آنها هر چه گناهان خود را تجدید کنند،ما هم نعمتی براي آنها تجدید می کنیم.
برخی گفته اند:یعنی آنها را بتدریج بطرف کفر و گمراهی می بریم.ولی صحیح نیست، زیرا آیه در بارة کفار و متضمن این
است که در آینده آنها را متدرجاً گرفتار می کند و اینهم بکیفر کفر آنهاست.
وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ
:آنها را مهلت می دهم و در کیفر آنها تعجیل نمی- کنم،زیرا آنها از دست من بیرون نمی روند و کیفر من سخت و دشوار
نامیده،بخاطر این است که بطور ناخودآگاه،دامنگیر آنها می « کید » است و کسی نمی تواند از آن ممانعت کند.اینکه عذاب را
شود.
برخی گویند:یعنی کیفر مکر آنها سخت است.قول اول بهتر است.
صاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّهٍ 􀀀 ا بِ 􀀀 أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا م
:این کافران تکذیب کننده،فکر نکردند که مردي همچون محمد، دیوانه نیست،زیرا گفتار و کردار او غیر از گفتار و کردار
آدم مجنون است؟حسن و قتاده گویند:پیامبر خدا ببالاي کوه صفا رفت و قریش را بتوحید فرا خواند و از عذاب خدا
ترسانید.مشرکین گفتند:دیوانه شده است.
خداوند این آیه را نازل فرمود.
إِلاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ
􀀀
إِنْ هُوَ
:او فقط بمردم اعلام خطر می کند و خطرات را به آنها نشان می دهد،تا پرهیز کاري کنند و بدنبال اسباب ایمنی بروند.
اللّ مِنْ شَیْءٍ
􀀀
ا خَلَقَ هُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّ
:
آیا اینان در بارة عجایب آسمانها و زمین و موجودات گوناگونی که در آنها هستند و خداوند آنها را آفریده است،نمی
اندیشند،تا بدانند که آنها را خالق و مدبري است؟! بدیهی است که تمام موجودات،دلیل وجود حق و یگانگی او هستند.
ص : 125
ی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ 􀀀 وَ أَنْ عَس
:آیا فکر نمی کنند که شاید مرگ آنها نزدیک شده است،تا قدري بخود آیند و احتیاط کنند و آخرت را فداي فخر و شرف و
عزت دنیا نکنند؟ فَبِأَيِّ حَ دِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ :پس از قرآن که دلالت آن واضح است،بچه کتابی ایمان می آورند؟این همان
کتاب معجزي است که نتوانستند یک سوره مثل آن بیاورند.اینکه می گوید:حدیث،بخاطر این است که قدیم نیست.
ادِيَ لَهُ 􀀀 لا ه 􀀀 اللّ فَ
􀀀
مَنْ یُضْلِلِ هُ
:معناي این جمله را گفتیم.
انِهِمْ یَعْمَهُونَ :و آنها را در گمراهی و سرگردانی رها می کنیم. 􀀀 وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْی
ص : 126
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 187 تا 188
اشاره
إِلاّ بَغْتَهً
􀀀
لا تَأْتِیکُمْ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی اَلسَّ
􀀀
ا 􀀀 ا لِوَقْتِه 􀀀 لا یُجَلِّیه 􀀀 ا عِنْدَ رَبِّی 􀀀 ما عِلْمُه 􀀀 ا قُلْ إِنَّ 􀀀 ساه 􀀀 أَیّ مُرْ
انَ 􀀀 اَلس ّ
اعَهِ 􀀀 یَس عَنِ ئَْلُونَکَ
ا􀀀 إِلاّ م
􀀀
لا ضَ  را 􀀀 لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 187 ) قُلْ 􀀀 اَلنّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 اَللّ وَ ل
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ما عِلْمُه 􀀀 ا قُلْ إِنَّ 􀀀 یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْه
( إِلاّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 188
􀀀
ا مَسَّنِیَ اَلسُّوءُ إِنْ أَنَا 􀀀 اَللّ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ اَلْخَیْرِ وَ م
􀀀
شاءَ هُ 􀀀
(1)
ترجمه:
از تو در بارة قیامت سؤال می کنند که چه وقت فرا می رسد؟بگو:علم آن پیش پروردگار من است و جز او پرده از وقت آن بر
نمی دارد.قیامت در آسمانها و زمین سنگین است و بطور ناگهانی شما را فرا می گیرد.طوري از تو سؤال می کنند که گویا تو
از آن خبر داري!بگو علم آن پیش خداست و بیشتر مردم نمی دانند. بگو:جز آنچه خدا بخواهد،براي خودم مالک سود و زیان
نیستم و اگر غیب می دانستم،خیر بیشتري طلب می کردم و بدي بمن نمی رسید.همانا من ترساننده و بشارت دهندة قومی
هستم که ایمان آورند.
ص : 127
188 جزء 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 187 -1
بیان آیه 187
اشاره
لغت:
ایان:سؤال از وقت و ظرف براي فعل.مثل ایان تقضی حاجتی ایانا اما تري لنجحها ابانا یعنی:کی حاجتم را بر می
آوري؟کی؟آیا وقتی براي بر آوردن آن نمی بینی؟ ساعه:رستاخیز ارساه:اثبات حفی:کنجکاو.
اعراب:
یَسْئَلُونَکَ
مبتدا و خبر بغته:مصدر و در محل حال «... قائلین ایان » ا :بتقدیر 􀀀 ساه 􀀀 أَیّ مُرْ
انَ 􀀀 در محل مفعول دوم « السّ
اعَهِ 􀀀 عَنِ » :کاف مفعول اول و
« تاتیکم » از ضمیر
شأن نزول:
گویند:این آیه در باره قومی از یهود نازل شده است که نزد پیامبر آمده،گفتند:
اگر پیامبر هستی قیامت کی فرا می رسد؟از این رو این آیه نازل شد.این قول از ابن عباس است.قتاده و حسن گویند:قریش این
سؤال را کردند.
مقصود:
نظر به اینکه پیامبر آنها را از فرا رسیدن قیامت،ترسانیده بود،آنها از وقت آن سؤال کردند.می فرماید:
ا􀀀 ساه 􀀀 أَیّ مُرْ
انَ 􀀀 الس ّ
اعَهِ 􀀀 یَس عَنِ ئَْلُونَکَ
:زجاج گوید:منظور از ساعت،وقتی است که مردم میمیرند.بیشتر مفسران گویند:منظور وقتی است که مردم زنده می شوند و به
ص : 128
صحراي محشر می روند.جبائی گوید:مقصود وقت فناي خلق است.سؤال آنها این بود که:این ساعت مدهش،چه وقت فرا می
ا عِنْدَ رَبِّی :بگو:علم آن پیش خداوند است او هیچیک از مردم از آن اطلاع ندارند.علت اینکه خداوند،از 􀀀 ما عِلْمُه 􀀀 رسد؟ قُلْ إِنَّ
وقت آن خبر نداده،این است که مردم از آن بترسند و از معصیت،اجتناب کنند و به اطاعت روي آورند.
إِلاّ هُوَ
􀀀
ا 􀀀 ا لِوَقْتِه 􀀀 لا یُجَلِّیه 􀀀
:هیچکس وقت آن را آشکار نمی کند،جز خداوند و هیچکس از وقت آن خبر ندارد.
مجاهد گوید:هیچکس قیامت را برپا نمی کند،جز خداوند.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ثَقُلَتْ فِی السَّ
:در اینباره وجوهی گفته اند:
-1 یعنی علم قیامت،براي اهل آسمانها و زمین دشوار است،زیرا چیزي که علم آن بر کسی پنهان است،براي او سنگین است.
این وجه از سدي و دیگران است.
ابو علی گوید:چیزي که انسان بر آن احاطه دارد و از آن مطلع است،برایش آسان و سبک است و چیزي که آن را نمی
داند،برایش سنگین و دشوار است.
-2 حسن و ابن جریج گویند:یعنی وصف قیامت،براي اهل آسمانها و زمین، بزرگ است.زیرا در آن وقت،ستاره ها پراکنده می
شوند و خورشید،تیره و تار می شود و کوه ها بحرکت در می آیند.
-3 جبائی و ابو مسلم و جماعتی گویند:یعنی وقوع قیامت،بر اهل آسمانها و زمین،سنگین است و این بخاطر عظمت و شدت آن
و محاسبه و کیفر است.
-4 قتاده گوید:منظور خود آسمانها و زمین است.یعنی بر اثر عظمت و شدت آن،آسمانها و زمین طاقت آن را ندارند.منظور این
است که اگر آسمانها و زمین، حیات داشتند نمی توانستند شکافتن و تیره شدن ستاره ها و بحرکت در آمدن کوه ها و...
را تحمل کنند.
إِلاّ بَغْتَهً
􀀀
لا تَأْتِیکُمْ 􀀀
:براي اینکه بزرگتر و هول انگیزتر باشد،ناگهان بر سر شما فرو می آید
ص : 129
ا􀀀 یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْه
:مجاهد و ضحاك گویند:یعنی طوري از تو سؤال می کنند که گویا تو زیاد در بارة آن کنجکاوي کرده و به آن عالم شده
محذوف است.برخی « عنها » آمده و « حفی بها » در اینجا محذوف است و در قرائت ابن عباس « بها » اي.باید توجه داشت که
گویند:یعنی طوري از تو سؤال می کنند که گویا تو از سؤال آنها خوشحال هستی.برخی گویند:یعنی طوري از تو سؤال می
است. « سائل » به معناي « حفی » کنند که گویا تو سؤال کرده اي و دانسته اي.طبق این معنی
اللّ
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ما عِلْمُه 􀀀 قُلْ إِنَّ
:بگو:علم آن تنها پیش خداوند است.علت اعاده این مطلب این است که متصل به بعد شده است.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 النّ
اسِ􀀀 أَکْث کِنَّ رََ 􀀀 وَ ل
علم به کیفیت « اللّ
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 عِلْمُه » علم به وقت آن و منظور از « ا عِنْدَ رَبِّی 􀀀 عِلْمُه » :لکن بیشتر مردم نمیدانند.برخی گویند:منظور از
آن است.این قول از جبائی است.وي گوید:این آیه،دلالت دارد بر اینکه عقیدة شیعه در مورد علم امام و اینکه هر امامی امام
بعدي را تعیین می کند تا روز قیامت فرا رسد باطل است.اگر این مطلب صحیح باشد.باید آخرین امام اعلام کند که بعد از او
ا عِنْدَ رَبِّی است. 􀀀 ما عِلْمُه 􀀀 قیامت فرا می رسد و این خلاف: إِنَّ
لکن این مطلب ضعیف است،زیرا چه مانعی دارد که آخرین امام،بداند که بعد از او امامی نیست و قیامت فرا می رسد و در
عین حال وقت قیامت را هم نداند؟!زیرا وقت مرگ خود را هم بطور دقیق و قطعی نمی داند.
این در صورتی است که بگوییم:ساعت یعنی وقت مردن مردم.اما اگر بگوییم یعنی وقت حشر،شبهه اي باقی نمی ماند،زیرا هر
گاه امام بداند که بعد از او مردم فانی می شوند،لازم نیست بداند که چه وقت محشور می شوند؟ علاوه بر این در روایت است
که در وقت مرگ آخرین امام تکلیف برداشته می شود زیرا شرایط قیامت و علائم آن از قبیل:طلوع خورشید از مغرب
و...ظاهر می شود.با اینهمه جایز است که امام وقت قیامت را نداند .
ص : 130
بیان آیۀ 188
اشاره
شأن نزول:
گویند:اهل مکه گفتند،اي محمد،آیا خداوند بتو خبر نمی دهد که نرخها کی ترقی می کند تا جنس خریداري کنی و سود
ببري؟آیا بتو نمی گوید:کدام زمینی دچار خشکسالی می شود تا به سر زمینی برویم که گیاه آن می روید و نعمت آن فراوان
است؟از اینرو این آیه نازل شد.
مقصود:
اللّ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
لا ضَ  را 􀀀 لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ 􀀀 قُلْ
:بگو جز آنچه خداوند بخواهد و در اختیار من قرار دهد،من مالک هیچ سود و زیانی براي خود نیستم.
وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ
:تنها از علوم غیبی،آنها را می دانم که خداوند بمن تعلیم کند و اگر از پیش خود چیزي می دانستم در سالهاي فراوانی براي
سالهاي تنگی ذخیره می کردم و وقت ارزانی براي روز گرانی اجناسی می خریدم.
مجاهد و ابن جریج گویند:یعنی اگر غیب می دانستم،پیش از فرا رسیدن اجل،کارهاي شایسته را فراوان انجام می دادم و آنچه
افضل بود،بر می گزیدم.زجاج گوید:یعنی اگر غیب می دانستم،هر چه از من در مورد قیامت و امور دیگر سؤال می شد،جواب
می دادم.
ا مَسَّنِیَ السُّوءُ 􀀀 وَ م
:و گرفتار زیان و تهیدستی نمی شدم،برخی گویند:یعنی به خیال شما جنون نداشتم.برخی گویند:یعنی مواجه با تکذیب شما
نمی شدم،زیرا اگر بهمه چیز عالم بودم،تمام سؤالات شما را جواب می دادم و تصدیقم می کردید.برخی گویند:یعنی از جانب
دشمنان زیانی نمی دیدم،زیرا قبلا علم داشتم و خود را از آنها حفظ می کردم.
ص : 131
إِلاّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
􀀀
إِنْ أَنَا
:من براي مردم مؤمن ترساننده از عذاب و بشارت دهنده به ثوابم.علت اینکه فقط مردم مؤمن را می گوید،این است که آنها
فقط از بشارت و تهدید او استفاده می کنند و گرنه او براي تمام مردم،انجام وظیفه می کند.
دلیل است بر بطلان قول جبریان،زیرا اگر همۀ کارها مخلوق خدا بود،استثناي از آن صحیح « اللّ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
» : اینکه می گوید
نبود،به نظر جبریان،هیچکس مالک چیزي نیست ولی در این آیه می گوید:آنچه را بخواهد من مالک هستم.
دلیل است بر اینکه قدرت،قبل از فعل است،زیرا اگر همراه فعل « وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ » : و اینکه می گوید
بود،نمی توانست بوقت علم غیب،طلب خیر کثیر کند.
نظم آیه:
ابو مسلم گوید:چون در آیۀ پیش بیان کرد که پیامبر خدا غیب نمی داند،در اینجا بیان کرد که علم غیب،مخصوص کسی
است که مالک سود و زیان است.یعنی خدا.
برخی گویند:این آیه نیز در جواب سؤال ایشان است.یعنی:من که مالک سود و زیان خود نیستم،چگونه علم غیب دارم؟!
ص : 132
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 189 تا 193
اشاره
اَللّ
􀀀
فَلَمّ أَثْقَلَتْ دَعَوَا هَ
ا􀀀 فَم بِهِ تَغَشّ حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً رََّتْ
􀀀
ا􀀀 فَلَمّ اه
ا􀀀 إِلَی ا􀀀 ا لِیَسْکُنَ هْ 􀀀 ا زَوْجَه 􀀀 احِدَهٍ وَ جَعَلَ مِنْه 􀀀 هُوَ اَلَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ و
عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 اَللّ
􀀀
الَی هُ 􀀀 ما فَتَع 􀀀 اهُ 􀀀 ما آت 􀀀 کاءَ فِی 􀀀 لا لَهُ شُرَ 􀀀 صالِحاً جَعَ 􀀀 ما 􀀀 اهُ 􀀀 فَلَمّ آت
ا 􀀀 اَلشّ ( 189 )
􀀀
صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ اکِرِینَ 􀀀 ا 􀀀 ما لَئِنْ آتَیْتَن 􀀀 رَبَّهُ
لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ ( 192 ) وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ 􀀀 لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ ( 191 ) وَ 􀀀 ا 􀀀 190 ) أَ یُشْرِکُونَ م )
( صامِتُونَ ( 193 􀀀 واءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ 􀀀 لا یَتَّبِعُوکُمْ سَ 􀀀 ي 􀀀 اَلْهُد
(1)
ترجمه:
اوست که شما را از نفس واحد آفرید و همسرش را از خودش آفرید تا با او انس گیرد.همین که او را در برگرفت،احساس
حملی سبک کرد.مدتی گذشت تا اینکه سنگین شد و هر دو خداي خویش را خواندند که اگر فرزندي صالح بما بدهی،از
سپاسگزاران خواهیم بود.چون به آنها فرزند صالح داد،براي او در آن فرزند شریک قرار دادند و خداوند برتر است از آنچه
شریکش قرار می دهند.آیا کسی را شریک قرار می دهند که خالق نیست و مخلوق است و نمی تواند آنها را و خود را یاري
کند؟! اگر بتها را بهدایت بخوانید،شما را تبعیت نمی کنند.مساوي است که آنها را بخوانید یا نخوانید.
ص : 133
1) -سوره اعراف آیه 189 تا 193 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 189 تا 193
اشاره
قرائت
بکسر شین و سکون راءِ و دیگران به صیغۀ جمع خوانده اند.هر دو قرائت بیک معنی « شرکاء » شرکاء:اهل مدینه و ابو بکر
است.زیرا مصدر هم به معناي صفت بکار می رود.
لا یتبعوکم:نافع در اینجا و در سورة شعراءِ به سکون تاء و دیگران به تشدید خوانده اند.هر دو قرائت بیک معنی است.
مقصود
در آیۀ پیش،نام خداوند برده شد و در این آیات در بارة یگانگی او می فرماید:
ا􀀀 ا لِیَسْکُنَ إِلَیْه 􀀀 ا زَوْجَه 􀀀 احِدَهٍ وَ جَعَلَ مِنْه 􀀀 هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ و
:این خطاب به بنی آدم است،یعنی خداوند شما را از آدم آفرید و همسرش حوا نیز از خود آدم خلق کرد،تا با او انس بگیرد.
تَغَشّ حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً
􀀀
ا􀀀 فَلَمّ اه
ا􀀀
:همین که او را در آغوش کشید و با او در آمیخت احساس حملی سبک کرد.
الشّ
􀀀
صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ اکِرِینَ 􀀀 ا 􀀀 ما لَئِنْ آتَیْتَن 􀀀 اللّ رَبَّهُ
􀀀
فَلَمّ أَثْقَلَتْ دَعَوَا هَ
ا􀀀 فَم بِهِ رََّتْ
:
مدتی این حمل سبک بود و می توانست نشست و برخاست و آمد و رفت کند و حمل او را مانع نمی شد.همین که حمل
بزرگ شد و احساس سنگینی کرد،آدم و حوا،هر دو از خداوند درخواست کردند که اگر بما فرزندي صالح و بقولی نسلی
صالح و سالم عطا کنی،در برابر این نعمت ترا شکر گزاري خواهیم کرد.این سؤال را از این جهت کردند که می خواستند با
داشتن فرزندي شایسته،از وحشت و غم تنهایی نجات یابند.
هر گاه یکی از آنها بجایی می رفت،دیگري تنها می ماند و همدمی نداشت.ممکن
ص : 134
است منظور از صالح،نیکو کار و غیر مفسد باشد.
ما􀀀 اهُ 􀀀 ما آت 􀀀 کاءَ فِی 􀀀 لا لَهُ شُرَ 􀀀 صالِحاً جَعَ 􀀀 ما 􀀀 اهُ 􀀀 فَلَمّ آت
ا􀀀
:و چون خداوند به آنها طبق درخواستشان فرزندي شایسته داد،در آنچه به آنها عطا کرده بود،برایش شریک قرار دادند.در بارة
اختلاف است و چند وجه گفته اند: « جعلا » مرجع ضمیر
-1 از آنجا که حوا از هر شکمی یک پسر و یک دختر می زایید،این ضمیر به پسر و دختر بر می گردد.یعنی اینها براي خداوند
شریک قرار دادند.اینها نعمتهاي خدا را از دیگري دانستند و در نتیجه مشرك شدند و به بتها گرویدند.
-2 حسن و قتاده گویند:منظور زن و مردهایی است که از اولاد آدم هستند.
اصم می گوید:مقصود این است که خداوند شما انسانها را از نفس واحد آفریده و براي آن نفس نیز همسري از جنس خودش
اجاً لِتَسْکُنُوا 􀀀 اتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْو 􀀀 وَ مِنْ آی » : قرار داده است.پس آیه در بارة آدم و حوا نیست چنان که می فرماید
روم- 21 :از آیات خدا این است که از جنس خودتان براي شما جفت هایی آفریده که به آنها انس گیرید)یعنی همین ) « ا􀀀 إِلَیْه
که مردها همسر خود را در آغوش کشیدند و با او در آمیختند،احساس حملی سبک می کند و چون سنگین شد،زن و شوي از
خداوند می خواهند که به آنها فرزندي صالح بدهد تا او را شکر کنند.هنگامی که خداوند دعاي آنها را مستجاب
می نامند و دیگري را در بخشش این نعمت با خدا شریک می « عبد منات » و« عبد اللات » و« عبد العزي » کرد،فرزندان را بنام
سازند.
عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 اللّ
􀀀
الَی هُ 􀀀 فَتَع
:در اینجا مطلب توسعه پیدا می کند و شامل حال تمام مشرکین می شود و اختصاصی به آن پدر و مادري که بجاي شکر
گزاري مشرك شدند، ندارد.می فرماید:خداوند برتر است از آنچه آنها شریکش قرار می دهند.
ابو مسلم گوید:در این آیه خطاب بعموم مردم است که از نفس واحد،یعنی آدم آفریده شدند و همسر او حوا نیز از خودش
آفریده شد.پس از ذکر این مطلب،داستان آدم و حوا تمام شد و بوصف اولاد مشرك آدم پرداخت که از خداوند فرزند خوب
خواستند و چون به آنها عطا کرد،مشرك شدند.ممکن است در ابتدا ذکر عموم شود
ص : 135
ذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 الْب هُوَ الَّذِي یُسَ یِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ حَْرِ » : آن گاه بوصف حال بعض،پرداخته شود.چنان که می فرماید
: یونس 22 ) « جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَهٍ
خداوند شما را در خشکی و دریا بحرکت در آورد.هنگامی که در کشتی هستید و بادي خوش آنها را بحرکت در می آورد
و...در این آیه،نخست همه را مخاطب ساخته، سپس کشتی سواران را.در آیۀ مورد بحث نیز نخست خبر داده است که تمام
مردم از آدم و حوا خلق شده اند.سپس به شرح حال کسانی پرداخته است که از خدا آن حاجت را میخواهند و همین که
حاجتشان را برآورد،در عطیۀ او برایش شریک قرار می دهند.ممکن است از اول خطاب به مشرکین باشد،زیرا هر فردي از بنی
این است که:هر « خلقکم » آدم، مخلوق است از یک نفس و جفتش.این معنی با قول اصم،نزدیک است.طبق این معنی، منظور از
یک از شما را از نفس واحد آفریده است.
نور- 4:کسانی که بزنهاي ) « داءَ فَاجْلِدُوهُمْ 􀀀 اتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَ 􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْ َ ص ن » : نمونۀ آن در قرآن این آیه است
به آدم و حوا بر « جعلا » پاکدامن نسبت زنا می دهند و چهار شاهد نمی آورند،بهر یک از آنها هشتاد تازیانه بزنید) 3-ضمیر در
است.یعنی:اولاد آدم و حوا براي خدا شریک قرار دادند.پس مضاف حذف شده و « جعل اولادهما » می گردد و تقدیر آن
بقره 72 )این خطاب به بنی اسرائیل است.یعنی:هنگامی که اسلاف ) « وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً » : مضاف الیه،جانشین آن شده است.مثل
شما شخصی را کشتند،نه خود شما.
است. « عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 اللّ
􀀀
الَی هُ 􀀀 فَتَع » بدین ترتیب،ضمیرها از اول تا آخر آیه،به آدم و حوا بر می گردد.مؤید این قول، جملۀ
-4 اهل تسنن روایت کرده اند که:آدم و حوا در نامگذاري فرزندشان براي خدا شریک قرار دادند.جریان از اینقرار بود که آنها
مدتی صاحب فرزند نمی شدند، وقتی که به شیطان رسیدند،پیش او شکایت کردند.گفت:اگر کاري کنم که صاحب فرزند
شوید،او را بنام من نامگذاري می کنید؟گفتند:نام تو چیست؟گفت:نامم
ص : 136
2) گذاشتند. ) « عبد الحرث » حرث است. ( 1) هنگامی که صاحب فرزند شدند،نامش را
این قول از ابن فضال است.
برخی گویند:وقتی که حوا باردار شد،شیطان نزد او رفت و گفت:از کجا می دانی که طفل تو حیوانی نباشد؟حوا به آدم
گفت:که شخصی گفته است که طفل من حیوان است و من احساس سنگینی می کنم.هر دو در فکر بودند تا اینکه باز شیطان
نزد او رفت و گفت:اگر از خدا بخواهم که طفل ترا سالم به دنیا آورد و درد زاییدن را بر تو آسان کند،او را عبد الحرث می
نامی؟حوا در اول راضی نمی شد ولی تدریجاً او و آدم هر دو راضی شدند.نام شیطان پیش ملائکه حارث بود.
این معنی با عقل سازگار نیست،زیرا دلائل قطعی در دست داریم که انبیا معصوم هستند و مرتکب شرك و معصیت و طاعت
شیطان نمی شوند.ما اگر معناي آیه را هم نفهمیم،مسلم می دانیم که باید داراي معنایی باشد که با آن دلائل قطعی و عقلی
سازگار باشد.اگر چه وجوهی را که در معناي آیه گفتیم،-باستثناي وجه اخیر- صحیح و واضح هستند.وانگهی علما در روایت
اهل تسنن خدشه کرده اند و در جاي خود ذکر شده و احتیاجی بذکر آن در اینجا نیست.از طرفی آیۀ بعد دلالت دارد که آنها
بتهایی که مخلوقند نه خالق،شریک خدا قرار دادند.در حالی که در روایت می گوید:آنها شیطان را شریک خدا دانستند.پس
آیه با روایت عامه،هیچ سازشی ندارد.
بلخی از جماعتی از علما نقل کرده است که اگر این روایت صحیح باشد،تنها می رساند که آدم و حوا در نامگذاري
فرزندشان شرك آوردند و این عمل در صورتی که همراه با پرستش شیطان نباشد،نه کفر است و نه معصیت.طبري نیز همین
وجه را اختیار کرده است.عیاشی در تفسیر خود از ائمه(ع)روایت کرده است که شرك آدم و حوا شرك در عبادت نبود،بلکه
شرك در طاعت بود.
لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ 􀀀 ا 􀀀 أَ یُشْرِکُونَ م
:منظور توبیخ و سرزنش آنهاست
ص : 137
1-2 )) :حارث،عبد الحارث،تفسیر ابو الفتوح-مسترحمی ) -1
-2
که با خدا به پرستش جماداتی می پردازند که چیزي خلق نمی کند و کاري که سزاوار عبادت باشد انجام نمی دهد و در عین
به معناي چیزهاي غیر عاقل است و از اینجا بر می آید که آنچه آنها شریک خدا قرار می « ما » حال مخلوق هم هستند.کلمه
ضمیر ذوي العقول به آنها بر می گرداند،این است که می خواهد « وَ هُمْ یُخْلَقُونَ » دادند بتها بودند نه شیطان.علت اینکه با جملۀ
بگوید:بتها و بت پرستان هر دو مخلوق خداوند متعال هستند. ممکن است از این لحاظ باشد که بتها مورد تعظیم آنها بودند و
بعنوان موجوداتی قادر و عاقل پرستیده می شدند،از اینرو ضمیر ذوي العقول به غیر ذوي العقول برگشته است.چنان که می
یوسف- 4:ستارگان و ماه و خورشید را دیدم که براي من سجده می کنند.) وَ ) « ساجِدِینَ 􀀀 وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی » : فرماید
لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ :چیزهایی را شریک خدا قرار می دهند و پرستش می کنند که نه از عهدة یاري و 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ 􀀀
حمایت آنها بر می آیند و نه از عهدة حمایت و یاري خودشان.چنین موجودي در نهایت عجز و زبونی است و کاري از
دستش ساخته نیست و نمی تواند معبود باشد.
لا یَتَّبِعُوکُمْ 􀀀 ي 􀀀 وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُد
:ابو علی جبائی گوید:یعنی اگر بتها را بهدایت دعوت کنید،قبول هدایت نمی کنند.یعنی بقدري ضعیفند که نه از عهدة هدایت
کسی بر می آیند و نه خودشان می توانند هدایت پذیر باشند.
واءٌ 􀀀 سَ» : حسن گوید:یعنی اگر مشرکین را که بر کفر اصرار دارند،بدین حق بخوانی ایمان نمی آورند.چنان که می فرماید
بقره- 6:مساوي است که آنها را بترسانی یا نترسانی آنها ایمان نمی آورند). ) « لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ
صامِتُونَ 􀀀 واءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ 􀀀 سَ
فعل بکار نمی برد،این است که هم شامل ماضی شود و « صامتون » :تفاوتی ندارد که آنها را بخوانید یا نخوانید.علت اینکه بجاي
دلالت بر حال دارد . « صامتون » هم شامل حال.در اینجا تقابل میان دو جمله،دلالت بر ماضی و صورت
ص : 138
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 194 تا 195
اشاره
ا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ 􀀀 صادِقِینَ ( 194 ) أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِه 􀀀 الُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ادٌ أَمْث 􀀀 اَللّ عِب
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ هِ
( لا تُنْظِرُونِ ( 195 􀀀 کاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَ 􀀀 ا قُلِ اُدْعُوا شُرَ 􀀀 ذانٌ یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ا أَمْ لَهُمْ آ 􀀀 ا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِه 􀀀 یَبْطِشُونَ بِه
(1)
ترجمه:
آنان را که جز خدا می خوانید،موجودات ضعیفی هستند مثل شما-آنان را بخوانید تا اگر راست می گویید،شما را اجابت
کنند!آیا آنها را پایی است که با آن راه بروند یا دستی است که دفاعی کنند یا چشمی است که ببینند یا گوشی است که
بشنوند؟ بگو:شرکاي خود را بخوانید.سپس با من نیرنگ کنید و مرا مهلت ندهید.
ص : 139
195 جزء 9 سوره 7 - 1) -سوره اعراف آیه 194 -1
195- بیان آیه 194
اشاره
قرائت:
یبطشون:ابو جعفر در اینجا و در قصص و دخان بضم طاء و دیگران بکسر خوانده اند و کسر افصح است.
نیز یعقوب به یاء خوانده است.ابو علی فارسی « تنظرون » کیدون:هشام و یعقوب یاء آخر را آورده و دیگران حذف کرده اند. در
گوید:فواصل آیات در حکم قافیۀ شعر هستند و همانطوري که یاء در قافیه باید حذف شود،در آخر آیه هم حذف می
شود.أعشی شاعر گوید:
فهل یمنعنی ارتیاد البلاء
د من حذر الموت ان یاتین
حذف شده است) « یاتین » یعنی:آیا گردش در بلاد،مانع می شود که مرگ به سراغ من نیاید؟(یاء آخر
مقصود:
اکنون بمنظور اتمام حجت،بر مشرکین می فرماید:
الُکُمْ 􀀀 ادٌ أَمْث 􀀀 اللّ عِب
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ هِ
:این بتها که شما آنها را خدا می خوانید و در برابر آنها کرنش می کنید،خود مخلوقاتی مثل شما و در برابر فرمان خدا رام و
یعنی خوارها و فرومایه « عباد » تسلیم هستند.اینها از این نظر،بندگان خدا شمرده می شوند و در برابر خدا ذلیل هستند.کلمۀ
شعراء 22 :آیا بر من منت می گذاري که بنی اسرائیل ) « رائِیلَ 􀀀 ا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْ 􀀀 وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّه » : ها.چنان که می فرماید
را خوار کردي؟) فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ :این دعا با دعاي اول فرق می کند.یعنی براي رفع مشکلات و گرفتاریها آنها را
بخوانید،تا شما را اجابت کنند.لام امر در اینجا
ص : 140
انبیاء 24 )یعنی از آوردن برهان عاجزید. ) « انَکُمْ 􀀀 اتُوا بُرْه 􀀀ه» : براي بیان عجز بتهاست.مثل
صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ
:ابن عباس گوید:یعنی اگر راست می گویید آنها را بپرستید و از آنها پاداش بگیرید.
ا􀀀 ذانٌ یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ا أَمْ لَهُمْ آ 􀀀 ا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِه 􀀀 ا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِه 􀀀 أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِه
:آیا این بتها داراي دست و پا هستند تا در راه مصالح شما حرکت کنند یا براي شما کاري انجام دهند؟آیا اینها داراي گوش و
چشم هستند که بشنوند و ببینند؟!شما که داراي این قوا هستید از آنها بهترید.پس چرا در برابر موجودي پست تر از خود
کرنش می کنید؟! سپس بمنظور تقبیح بیشتر اعمال آنها می فرماید:
لا تُنْظِرُونِ 􀀀 کاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَ 􀀀 قُلِ ادْعُوا شُرَ
:به آنها بگو:این بتها را که گمان می کنید خدا هستند و آنها را در مال خود شریک می سازید و از چار پایان و غیر چارپایان
سهمی هم به آنها می دهید و آنها را می پرستید،بخوانید.آن گاه همگی با من نیرنگ کنید و مرا مهلت ندهید.
منظور این است که شما و بتهاي شما نمی توانید بمن صدمه وارد کنید،زیرا معبود من مرا یاري می کند و شر نیرنگ بازان را
از من دور می سازد،اما معبود شما قادر بر یاري شما نیست.اکنون این گوي و این میدان!
ص : 141
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 196 تا 200
اشاره
لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ 􀀀 اَلصّ ( 196 ) وَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ
الِحِین 􀀀 ابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی 􀀀 اَللّ اَلَّذِي نَزَّلَ اَلْکِت
􀀀
إِنَّ وَلِیِّیَ هُ
لا یُبْصِرُونَ ( 198 ) خُذِ اَلْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ 􀀀 راهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ 􀀀 لا یَسْمَعُوا وَ تَ 􀀀 ي 􀀀 197 ) وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی اَلْهُد )
( بِاللّ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 200
􀀀
طانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ هِ 􀀀 إِمّ یَنْزَغَنَّکَ مِنَ اَلشَّیْ
ا􀀀 و ( جاهِلِینَ ( 199 􀀀 اَلْ
(1)
ترجمه:
یار و یاور من خدایی است که قرآن را نازل کرده،صالحان را حمایت می کند.
آنان که شما می خوانید،نمی توانند شما و خویشتن را یاري کنند.و اگر آنها را بهدایت بخوانید نمی شنوند و می بینی که به
تو نگاه می کنند و نمی بینند. عفو را بگیر و به نیکی امر کن و از جاهلان اعراض کن.اگر شیطان ترا وسوسه کند،بخدا پناه
ببرکه شنوا و دانا است.
ص : 142
1) -سوره اعراف آیه 196 تا 200 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 196 تا 198
اشاره
مقصود:
اکنون خداوند بعد از یاري پیامبر خود به او دستور می دهد که به مشرکین بگوید:
الصّ
الِحِین 􀀀 ابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی 􀀀 اللّ الَّذِي نَزَّلَ الْکِت
􀀀
إِنَّ وَلِیِّیَ هُ
:کسی که مرا یاري می کند و شر شما را از من دور می سازد،خدایی است که قرآن را بمنظور تایید من، نازل فرموده و مردمی
را که اهل تقوي باشند،یاري می کند،این یاري کردن خداوند هم بوسیلۀ استدلال است و هم بوسیلۀ دفاع عملی.
لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ 􀀀 وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ
:
اما بتها و معبودهاي شما قادر نیستند که شما را یاري کنند یا از شما دفاع کنند.حتی از یاري خویشتن نیز عاجز هستند.این
مطلب باز هم تکرار میشود:زیرا قبلا منظور سرکوبی و توبیخ بت پرستان بود و اینجا منظور فرق گذاشتن میان موجودي است
که قابل پرستش است و موجودي که قابل پرستش نیست.تو گویی پیامبر اسلام می گوید:
لا یَسْمَعُوا :جبائی و 􀀀 ي 􀀀 معبود من مرا یاري می کند و معبود شما نه شما را یاري می کند و نه خود را! وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُد
فراء گویند:یعنی اگر بتها را بسوي هدایت و رشد بخوانید،دعاي شما را نمی شنوند،حسن گوید:یعنی اگر مشرکین را بسوي
دین بخوانید،نمی شنوند.
لا یُبْصِرُونَ 􀀀 راهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ 􀀀 وَ تَ
:آنها را طوري ساخته اید که خیره خیره بشما نگاه می کنند ولی چیزي نمی بینند. البته این نگاه کردن،مجازي است،زیرا جماد
نمی تواند بچیزي نگاه کند.
حسن و مجاهد و سدي گویند:منظور مشرکین عرب است که به پیامبر نگاه می کردند،اما حجت او را نمی دیدند .
ص : 143
200- بیان آیه 199
اشاره
لغت:
در بارة آن گفتگو کرده ایم.(آیه 219 ) عرف:ضد نکر،هر صفت نیکو نزع:فریفتن و از جاي « قل العفو » عفو:در سورة بقره ذیل
کندن.برخی گویند:یعنی فساد.زجاج گوید:نزغ شیطان یعنی وسوسۀ او
مقصود:
قبلا پیامبر خود را امر کرد که مردم را دعوت و تبلیغ رسالت کند.در اینجا بمنظور تعلیم افعال پسندیده و مکارم اخلاق و
خصال می فرماید:
خُذِ الْعَفْوَ
:زیادي اموال مردم را بگیر.یعنی هر چه از مخارج آنها زیاد آید.پیامبر،در ابتدا زیادي اموال را از مردم می گرفت.هنگامی که
آیۀ زکات نازل شد، این حکم نسخ شد،زیرا این سوره،مکی است.این معنی از ابن عباس و سدي و ضحاك است.مجاهد و
حسن گویند:یعنی مردم را عفو کن و نسبت به آنها سختگیر نباش و در حقوق واجب خدا و مردم و حقوق غیر واجب،گذشت
داشته باش.در خبر است که:خداوند بنده اي را دوست می دارد که اهل مسامحه باشد،بخرد،بفروشد،قضاوت کند و بقضاوت
دیگران تن دهد.برخی گویند:منظور قبول عذر مردم و ترك مؤاخذة آنها در برابر بدرفتاریهاست.در روایت است که وقتی این
آیه نازل شد،پیامبر معناي آن را از جبرئیل پرسید،گفت نمی دانم،از خداوند سؤال می کنم.هنگامی که بازگشت،گفت:
خداوند ترا امر می کند که کسی بتو ظلم کند،عفو کنی و کسی که ترا محروم کرد عطا کنی و کسی که از تو گسست،به او
نزدیک شوي.
وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ
:بهر چه از نظر عقل و شرع،پسندیده است و قبحی ندارد،امر
ص : 144
کن،برخی گویند:یعنی بهر خصلت پسندیده.
جاهِلِینَ 􀀀 وَ أَعْرِضْ عَنِ الْ
:از مردم نادان،بعد از آن که بر آنها اتمام حجت کردي و از هدایت آنها مأیوس شدي،اعراض کن تا از قدر و منزلت تو کاسته
نشود،زیرا گفتگو کردن با آدم سفیه و نادان موجب حقارت انسان می شود.نمی توان گفت این آیه،با آیۀ قتال نسخ شده
است،زیرا این آیه،عام است و با آیۀ قتال،کافر از آن استثنا شده است.
ابن زید گوید:وقتی که این آیه نازل شد،عرض کرد:با غضب چه باید کرد؟از اینرو آیه بعد نازل شد.
بِاللّ
􀀀
طانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ هِ 􀀀 إِمّ یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْ
ا􀀀 و َ
:هر گاه شیطان در دل تو وسوسه کند،از خداوند بخواه تا ترا در پناه خود حفظ کند.این معنی از ابن عباس است،برخی گویند
یعنی اگر شیطان ترا از اطاعت دستور خدا منع کرد،بخدا پناه ببر.
إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
:خداوند شنوا و داناست.برخی گویند:یعنی دعاي ترا می شنود و بحال تو آگاه است.برخی گویند:نزغ اولین وسوسه و مس بعد
از دست یافتن است.
ذا􀀀إِ» : گفته و در باره دیگران می گوید « إِمّ یَنْزَغَنَّکَ
ا􀀀» ، از اینرو خداوند میان پیامبر و دیگران فرق گذاشته است.در مورد پیامبر
آیه بعد) ) « طانِ 􀀀 طائِفٌ مِنَ الشَّیْ 􀀀 مَسَّهُمْ
ص : 145
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 201 تا 203
اشاره
( لا یُقْصِرُونَ ( 202 􀀀 وانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی اَلغَیِّ ثُمَّ 􀀀 ذا هُمْ مُبْصِرُونَ ( 201 ) وَ إِخْ 􀀀 طانِ تَذَکَّرُوا فَإِ 􀀀 طائِفٌ مِنَ اَلشَّیْ 􀀀 ذا مَسَّهُمْ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِ
صائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُديً وَ رَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 􀀀 ذا بَ 􀀀􀀀 ی إِلَیَّ مِنْ رَبِّی ه 􀀀 ا یُوح 􀀀 ما أَتَّبِعُ م 􀀀 ا قُلْ إِنَّ 􀀀 اِجْتَبَیْتَه 􀀀 الُوا لَوْ لا 􀀀 ذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَهٍ ق 􀀀 وَ إِ
(203)
(1)
ترجمه:
آنان که تقوي پیشه کرده اند،هر گاه وسوسه اي شیطانی آنها را لمس کند، متذکر میشوند و براي رشد و صلاح بصیرت
دارند.و شیطانها مشرکین را بگمراهی می کشانند و از آنها دست برنمی دارند.هر گاه آیه اي براي آنها نیاوري،گویند:چرا آیه
اي اختیار نکردي و نیاوردي؟بگو:همانا پیرو آن چیزي هستم که از خدایم بمن وحی شود.این است براهین خداي شما و
هدایت و رحمت براي مردم مؤمن.
ص : 146
1) -سوره اعراف آیه 201 تا 203 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 201 تا 203
اشاره
قرائت:
خوانده اند.طیف مصدر و به معناي عارض « طائف » بدون الف و دیگران « طیف » طائف:بصریان و ابن کثیر و کسایی و بعضی
شدن خاطرات شیطانی است.
طائف،اسم فاعل است.استعمال مصدر،بیشتر است.شاعر گوید:
الا یا لقومی لطیف الخیا
ل ارق من نازح ذي دلال
یعنی:هان اي قوم من،مرا از عارض شدن خیالی که رقیقتر از کسی است که از دور ناز و غمزه کند،نجات دهید.
یمدونهم:اهل مدینه بضم یاء و کسر میم و دیگران بفتح یاء و ضم میم خوانده اند.ابو علی گوید:قرائت اول،در قرآن کریم در
طور 22 :آنها را بمیوه امداد کردیم)در مورد غیر امور پسندیده قرائت ) « اکِهَهٍ 􀀀 اهُمْ بِف 􀀀 أَمْدَدْن » : مورد امور پسندیده آمده است.مثل
بقره 15 :آنها را در سر کشی مدد می کند)پس قرائت دوم بهتر است. ) « انِهِمْ 􀀀 یَمُدُّهُمْ فِی طُغْی » : دوم بکار می رود.مثل
یقصرون:عیسی بن عمر این کلمه را بفتح یاء و ضم صاد خوانده است.هر دو قرائت بیک معنی است.
لغت:
ممسوس:کسی که جن زده شده باشد.
اجتباء:برگزیدن،جبایه:جمع آوري خراج.
بصائر:براهین.جمع بصیره این کلمه در سورة انعام ذیل آیۀ 104 مورد بحث واقع شده است.
ص : 147
اعراب:
اذا:اولی ظرف زمان و از أدات شرط و دومی ظرف مکان و براي مناجات است.
مقصود:
اکنون در بارة روش متقین،بهنگام عارض شدن وسوسه هاي شیطانی گفتگو کرده،می فرماید:
ذا هُمْ مُبْصِرُونَ: 􀀀 طانِ تَذَکَّرُوا فَإِ 􀀀 طائِفٌ مِنَ الشَّیْ 􀀀 ذا مَسَّهُمْ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِ
آنان که از راه اجتناب معاصی تقوي پیشه کرده اند،هر گاه شیطان آنها را وسوسه کند و به معصیت وادارد،بیاد عقاب می افتند
و معصیت را مرتکب نمی شوند و متوجه رشد و صلاح خود هستند.این معنی از ابن عباس و سدي است.حسن گوید:یعنی
هنگامی که شیطان با وسوسه هاي خود آنها را طواف کند،بیاد خدا می افتند.سعید بن جبیر گوید:او مردي است که دچار
خشم می شود و همین که متذکر شد،خشمش فرو می- نشیند.مجاهد نیز چنین گفته است.از وي نیز نقل شده است که مقصود
مردي است که تصمیم بگناه می گیرد و با یاد خدا آن را ترك می کند.برخی گفته اند:طائف یعنی غضب و طیف یعنی
جنون.
لا یُقْصِرُونَ 􀀀 وانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ 􀀀 وَ إِخْ
:شیطانها که برادران مشرکین شمرده می شوند،گناهان را در نظر آنها می آرایند و از گمراه کردن آنها خود داري نمی
کنند.این معنی از مجاهد و قتاده است.ابن عباس و سدي و جبائی گویند:یعنی شیطان ها آنها را به معصیت وادار می کنند و
ا :هر گاه 􀀀 لا اجْتَبَیْتَه 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 ذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَهٍ ق 􀀀 اینها مثل متقین داراي آن تصمیم نیرومند نیستند که از معصیت دست بکشند، وَ إِ
براي آنها آیه اي بیاوري، تکذیب می کنند و هر گاه نیاوري،می گویند:همۀ آیاتی که تو می خوانی،وحی آسمانی نیست.چرا
از جانب خودت آیه اي نمی آوري؟این معنی از قتاده و مجاهد و زجاج است.ابن عباس و جبائی و ابو مسلم گویند:یعنی هر
گاه آیه اي نیاوري،می- گویند:چرا از خداوند درخواست نمی کنی که آیه اي بر تو نازل کند؟!
ص : 148
ی إِلَیَّ مِنْ رَبِّی 􀀀 ا یُوح 􀀀 ما أَتَّبِعُ م 􀀀 قُلْ إِنَّ
:به آنها بگو:من آیات را از پیش خودم نمی آوردم.خداوند هر گاه مصلحت بداند آیات خود را نازل می کند.نه هر گاه مردم
بخواهند من تابع وحی هستم و از آن منحرف نمیشوم.وظیفه من نیست که از خداوند بخواهم که آیات خود را نازل کند.مگر
اینکه خودش دستور دهد.
صائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ 􀀀 ذا بَ 􀀀􀀀ه
:این قرآن دلیلها و براهین آشکاري است که از جانب خداي شماست و امور دین را به انسان نشان می دهد.
وَ هُديً وَ رَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
:این قرآن مردم مؤمن را بسوي رشد و کمال دینی و دنیوي هدایت می کند.علت اینکه تنها هدایت و رحمت را بمردم مؤمن
اختصاص می دهد،این است که فقط آنها از آن بهره مند می شوند.از این آیه بر می آید که کارها و گفته هاي پیامبر تابع
وحی است نه تابع رأي و قیاس.
نظم آیات:
یعنی: « السّ
اعَهِ 􀀀 یَس عَنِ ئَْلُونَکَ » ابو مسلم گوید:آیۀ اخیر،متصل است به
وانُهُمْ 􀀀 وَ إِخْ » : از تو آیاتی می خواهند و چون نیاوري،می گویند:چرا نمی آوري؟ برخی گفته اند:متصل است به آیۀ قبل
یعنی آنها در گمراهی باقی هستند و هر گاه آیه اي نیاوري،این حرفها را می زنند. « یَمُدُّونَهُمْ
ص : 149
[ [سوره الأعراف ( 7): آیات 204 تا 206
اشاره
ذا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ( 204 ) وَ اُذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَ َ ض رُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ اَلْجَهْرِ مِنَ اَلْقَوْلِ 􀀀 وَ إِ
( ادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ ( 206 􀀀 لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِب 􀀀 افِلِینَ ( 205 ) إِنَّ اَلَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ 􀀀 لا تَکُنْ مِنَ اَلْغ 􀀀 صالِ وَ 􀀀 بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآ
(1)
ترجمه:
هنگامی که قرآن خوانده می شود،گوش کنید و ساکت باشید تا به شما رحم شود.خدا را پیش خود با تضرع و ترس و
آهسته،بصبح و عصر یاد کن و از غافلان نباش.
آنان که در پیشگاه خدایت هستند،از عبادت او تکبر نمی کنند و او را تسبیح می گویند و برایش سجده می کنند.
ص : 150
1) -سوره اعراف آیه 204 تا 206 جزء 9 سوره 7 -1
بیان آیه 204 تا 206
اشاره
لغت:
انصات:سکوت براي گوش دادن.
میان عصر و غروب خورشید. « اصیل » جمع « اصل » و« اصل » آصال:جمع
اعراب:
تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً
:مصدرهایی هستند که جایگزین صفت شده و حال می باشند.
دُونَ الْجَهْرِ
« غیر رافعین اصواتکم » یعنی « تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً » :عطف بر
مقصود:
اکنون دستور می دهد که مردم قرائت قرآن را استماع کنند.
ذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 􀀀 وَ إِ
:هر وقت قرآن خوانده می شود،گوش کنید و ساکت شوید،تا از پندهاي آن بهره مند و مورد رحم خدا واقع شوید.در بارة این
وقت،که باید قرآن را گوش کرد و ساکت بود، اختلاف است.ابن عباس و ابن مسعود و سعید بن جبیر و سعید بن مسیب و
مجاهد و زهري گویند:منظور این است که اگر مأموم در نماز جماعت،قرائت امام را می شنود، گوش دهد.از امام باقر نیز
چنین نقل شده است.گویند:مسلمانها در نماز تکلم و بیکدیگر سلام می کردند و هر گاه یکی وارد می شد،می پرسید:از نماز
چقدر خوانده شده است؟و مسلمین جوابش می دادند.از اینرو خداوند از اینکار نهی کرد و دستور استماع داد.عطا و عمرو بن
دینار و زید بن اسلم گویند:منظور این است که مردم خطبۀ روز جمعه را استماع کنند.حسن گوید:منظور خطبه و نماز هر
دو،می باشد.شیخ طوسی می فرماید:بهتر از همه:قول اول است،زیرا تنها در همان حال است که سکوت کردن براي
ص : 151
استماع قرآن واجب است.اختلافی نیست که در غیر حال نماز،سکوت و استماع،واجب نیست.از امام صادق(ع)روایت شده
است که:سکوت براي استماع قرآن در حال نماز و غیر حال نماز،واجب است.شیخ طوسی می گوید:استماع قرآن در غیر حال
نماز، مستحبّ است. در کتاب عیاشی از امام صادق(ع)نقل شده است که ابن کوا پشت سر امیر المؤمنین در حال نماز،این آیه
اللّ بن ابی یعفور می گوید:
􀀀
حضرت سکوت کرد.عبد ه « خاسِرِینَ 􀀀 لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْ » : را خواند
خدمت امام صادق(ع)عرض کردم:شخصی مشغول قرائت قرآن است.آیا بر کسی که صداي او را می شنود،استماع واجب
است؟فرمود:آري،هر گاه قرآن نزد تو خوانده شود،باید سکوت و استماع کنی.
یعنی خداوند « اللّ دعائک
􀀀
سمع ه » زجاج گوید:ممکن است منظور این باشد که بدستور قرآن عمل کنید و تجاوز نکنید،زیرا
دعاي ترا اجابت کرد.چه او شنوا و داناست.جبائی گوید:این آیه،در ابتداي تبلیغ نازل شد،تا مردم دقت کنند و بفهمند.احمد
حنبل گوید:باجماع امت،این آیه.در بارة نماز نازل شده است.
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ
:این خطاب به پیامبر و مقصود عموم است.برخی گویند:خطاب به شنوندة قرآن است.یعنی:از روي تضرع و خوف با صداي
آهسته،خداوند را با تسبیح و تهلیل و حمد،یاد کن.زراره نقل کرده است که:هر گاه مشغول نماز جماعت و مأموم
هستی،سکوت کن و پیش خودت تسبیح بگوي.یعنی:در مواردي که امام آهسته قرائت می کند.برخی گویند:
منظور این است که بوسیلۀ تفکر،در یاد نعمتهاي خداوند باش.برخی گویند:
یعنی بیاد صفات بزرگ و نامهاي نیکوي خدا باش.اینکه می گوید:از روي تضرع و خوف،براي این است که:دعایی که با
تضرع و ترس همراه باشد،بهتر مستجاب می شود.جبائی می گوید:ذکري که در نفس باشد،از ریا دورتر است.اینکه می-
لا تَجْهَرْ 􀀀 وَ » : گوید:با صداي آهسته،منظور این است که:صدا معتدل باشد و از حد خود تجاوز نکند.چنان که می فرماید
: اسراء 110 ) « ا􀀀 خافِتْ بِه 􀀀 لا تُ 􀀀 لاتِکَ وَ 􀀀 بِصَ
ص : 152
نماز را بلند و آهسته مخوان)ابن عباس گوید:منظور این است که امام:صداي خود را بطوري بلند کند که مأمومین صدایش را
بشنوند.
صالِ 􀀀 بِالْغُدُوِّ وَ الْآ
:قتاده گوید:یعنی صبح و شام در یاد خدا باشید.مقصود این است که دائم الذکر باشید.برخی گویند:علت اینکه تنها صبح و
شام را میگوید،این است که در این دو وقت،قلب انسان از فکر معاش آسوده است و بهتر می تواند بیاد خدا باشد.
افِلِینَ 􀀀 لا تَکُنْ مِنَ الْغ 􀀀 وَ
:و از کسانی که از دعا و ذکر غافلند،نباش.ابن زید و مجاهد و ابن جریج گویند:آیه متوجه کسی است که مامور به استماع
قرآن و سکوت شده است.مسلمین هر گاه قرآن را می شنیدند،با شنیدن نام بهشت و دوزخ صداي خود را بدعا بلند می
کردند.
جبائی گوید:این آیه دلالت دارد بر اینکه هر کس در موقع دعا صداي خود را بلند کند،خطا کار است.اکنون بمنظور تشویق
بذکر دعا می فرماید:
ادَتِهِ 􀀀 لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِب 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ
:حسن و دیگران گویند:یعنی فرشتگان که در پیشگاه خداوند هستند،با همۀ قدر و منزلتی که دارند،خدا را عبادت می کنند و
از یاد او غفلت نمی ورزند.مقصود اینکه:اگر شما تکبر کنید،کسانی که برتر از شما هستند و در پیشگاه خداوند شرف و برتري
دارند، از عبادتش تکبر نمیکنند.
منظور از اینکه،آنها در پیشگاه خدا هستند،تشریف و تجلیل آنهاست نه قرب مکانی.برخی گویند:یعنی آنها در مکانی مقدس
و با شرافت هستند و جز خدا کسی بر آنها حکم نمی راند.بر خلاف بشر!زجاج گوید:هر کس برحمت و فضل خدا نزدیک
است،در پیشگاه خداست.
وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ
:اینان خدا را از آنچه در خور مقامش نیست، تنزیه و در برابرش خضوع می کنند.برخی گویند:یعنی نماز می گزارند.
بدون خلاف:این آیه،آیۀ سجده و اولین سجده هاي قرآن است،در بارة سجدة آن،اختلاف است.ابو حنیفه گوید:واجب و
شافعی گوید:مستحبّ مؤکد است.
عقیدة شیعه نیز بر استحباب است.
ص : 153
اللّ الرحمن الرحیم
􀀀
بِسمِ ه
سورة